شیرین زبونیها
امروز می خوام کمی از زندگی و شیر ینکاریهای روزمره دخمل بنویسم کیمیا خانوم یه مدتی عاشق شده توی هر دم و بازدم میگه سجاد سجاد و اما سجاد کیه ؟؟؟؟؟ سجاد پسر همسایه مونه که کیمیا تازگیها باهاش دوست شده و 7 سال سن داره کیمیا باهاش فقط یکبار توپ بازی کرده و ماسه بازی کرده و دیگه هیچ و عصر ها فقط میره در خونه و بهش نگاه میکنه و وارد بازیهاش نمیشه چون خودش میگه : سجاد بزرگ و پسربزرگا بازی میکنه سجاد یه خواهر کوچیک داره به نام ساجده و کیمیا اونا هم دوستش داره ، بعضی وقتها که نمی ره توی کوچه از روی بالکون داد میزنه سجاد سجاد و به من میگه : سجاد امروز قرمز پوشیده...
نویسنده :
مامان و بابا
13:48