کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 9 روز سن داره

دختر یلدا

تولد تولد تولدش مبارک

/۹/۱۳۸۹: امروز از صبح مشغول به کار بودم آخه امیر فردا میرفت و چون فردا تولد کیمیا بود و امیر نبود ما تولدش را امشب برگزار کردیم خیلی شلوغ نکردیم خودمون بودیم و عمو و عمه و خاله ودایی و پدر جون و مادرجون                                                                         اتاق را تزیی...
28 خرداد 1390

بدون عنوان

۱ /۱۰/۱۳۸۹:   امروز یادگرفته بود وسایل را زیر پاهایش قایم کنه و به ما میگفت پیداش کنید و قبل از اینکه ما پیداش کنیم خودش بهمون نشون میداد ۲/۱۰/۱۳۸۹ امروز عصر به خانه مامان جون خودم رفتیم خونه مامان جونم از اون خونه های قدیمی . یک آینه قدیمی روی طاقچه اش داشت کیمیا قبلا توی بغلم اون را دیده بود و خوشش اومده بود  الان می خواست خودش ببینه قدش به طاقچه نمی رسید یک پشتی از کنار دیوار کشید و گذاشت زیر پاش و رفت روش ایستاد باز هم قدش نرسید می خواست پشتی دوم را برداره و بره روش که دیدم دیگه داره خطر ناک میشه رفتم بغلش کردم و آینه را نشونش دادم اون هم به جای تشکر یک بوس به من داد ۳/۱۰/۱۳۸۹: صبح جمعه بود و وقتی ...
28 خرداد 1390

روز پدر مبارک

    ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین کن نظر از روی لطف، به تمام پدران روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان امسال هم روز پدر بابا امیر کنارمون  نیست واز دور این روز را بهشون تبریک میگیم و امیدواریم سایه اش همیشه بر سرمون باشه و هرجا هست سالم و شاد باشه از طرف فینگیلی به بابا امیر : پدر یعنی زندگی – پدر یعنی آزادگی دوری از پدر چیزی نیست جز افسردگی پدر جون روزت مبارک   پدر راه تمام زندگیست ، پدر دلخوشی همیشگیست ، پدر تکیه گاه همیشگیست   از طرف خودم به بابای خودم :   این روز عزیز را به بابا خودم تبریک م...
25 خرداد 1390

بدون عنوان

/6/1389: یک خبر جدید دومین مروارید تود دهان دختر گلم جوانه زد دندان پایین سمت راست  . این خبر من را خیلی خوشحال کرد چون همین طور که گفته بودم کیمیا برعکس بچه های دیگه اول دندون بالاش در اومد .و برا ساس حفهای دکترش که گفته بود اگه دندان پایین در نیاورد در دسر زیادی داره . خیلی نگران این موضوع بودم . 1/7/1389: امروز مدرسه باز می شد و محصلین همه باید به سر کلاس برند و من هم که سرکار بودم و خواهر و برادرم هم به دانشگاه رفته بودم و کیمیا امروز تنهای تنها بود و فقط با پدر جون و مادر جونش بود . و اصلا به تنهای این جوری عادت نداشت برای همین امروز کمی اذیت شد ه بود . ۱۱/۷/۱۳۸۹: وای وای وای فکرش را هم نی کردم دختر گلم مریض بش...
23 خرداد 1390

بدون عنوان

/۰۱/۱۳۹۰:   امروز رفته بود توی حیاط سر سر شیر آب  و باز کرده بود و هرچه بابام تلاش کرده بود شیر آب را ببنده موفق نشده بود و با شلنگ حسابی بابام را خیس کرده بود و حسابی خندیده بود . 17/01/1390 : واژه  چیپ به جای پیچ  . این واژه جدیدی که کیمیا استفاده میکنه .و هر کجا پیچ می دید چندبار پشت سر هم تکرا میکرد چیپ  چیپ   راستی کیمیا امروز با اجاق گازش برامون غذا پخت و قابلمه ا ش را می ذاشت روی اجاقش و پیچش را می چرخوند و صداش را هم در می اورد ش ش ش   و با قاشق بیسکویتهای را که توی قابلمه اش ریخته شده بود بهم میزد و خیلی جالب بیسکویتها را از داخل یخچالش در می آورد و می ذاشت تو...
23 خرداد 1390

لاک زدن

دیروز ۱۰ فروردین بود و صبح بعداز این که کیمیا بیدار شده بود دایی بهزاد رفته بود دنبالش برده بودش خونه پدر جون .حسابی بهش خوش گذشته بود و شیطنت کرده بود . من هم بعداز آن رفتم و عصر رفتیم خونه عمه مریم ،عمه امیر و ایشون توی خونشون مرغ داشتند و کیمیا هم عاشق پرنده بود حسابی ذوق کرده بود و عمه زحمت کشیدند ۵تا تخم مرغ بومی به کیمیا دادند .بعداز برگشتن رفتیم خونه بابام و کیمیا خانم رفتند سر وسایل آرایش خاله و با مدادچشم برای خودشون لاک زده بودند و تمام انگشتهای پاشون را سیاه و چرب کردند.کیمیا یادگرفته بود وقتی جیش داره بره پشت مبل یا میز و یا جایی که توی دید نباشه و جیش کنه.     ...
23 خرداد 1390

بهار خاتون

/۱/۱۳۹۰:   امروز صبح خانومی ساعت ۹ بیدار شد  بغلش کردم و بوسیدمش و عید را بهش تبریک گفتم ولی چون سرما خوردگی مختصری داشت حوصله نداشت و بعداز خوردن صبحانه و بهانه گیریهای مداوم آماده رفتن برای دید و بازدید شد . اولین جای که رفتیم خانه پدر امیر آقا بود که طبقه بالای ما بودند و کیمیا عیدی خود را از عمو پدر جونش گرفتنتد وبعد از آن رفتیم خانه مادربزرگ امیر آقا و ناهار را جای شما خالی آنجا بودیم کیمیا ننه را دوست داشت و با اون رابطه خوبی داشت اون روز کیمیا توی حیاط خونه ننه دوچرخه سواری کرد به گلدانهای ننه آب داد و حسابی شیطونی آورد . خلاصه تا شب به دید و بازدید گذشت و هر جا عیدی می گرفت سریع به من می داد . ...
23 خرداد 1390

بدون عنوان

۴/۱۱/۱۳۸۹:   امشب خونه عمو عباس رفتیم مهشاد وشیوا هم بودند کیمیا با اونا بازی میکرد پشت پرده قایم میشد تا بیاند پیداش کنند و قبل از اینکه پیداش کنند از لای پرده بیرون می اومد و شروغ به خندیدن میکرد خونه عموم یک اکواریوم بزرگ بود و پر از ماهی بزرگ بودن کیمیا  نگاه کردن به ماهی ها را دوست داشت و به اونا غذا می داد . کیمیا عکس سگ را توی کتاب دید و به جای کلمه سگ  کلمه دگ را استفاده میکرد اون وقتی سی دی های خاله ستاره را می دید با عروسکهای توی سی دی قایم باشک بازی میکرد و پشت تلویزیون قایم می شد و روی دسته مبلها اسب سواری میکرد اون به حیوانات علاقه عجیبی داشت ۷/۱۱/۱۳۸۹: اشب قصد سفر به قشم را داشتیم وشب ساعت ۱۲ را...
23 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد