تولد 3 سالگي به روايت تصوير
روزچهارشنبه 29 اذر و 30 اذر را مرخصی گرفتم که روز تولد دخترم را براش شیرین تر کنم شب قبلش رفتیم تمام خریدهامون را کردیم و کیک هم سفارش دادیم و اومدیم خونه بابا امیر و شب را اونجا خوابیدیم تا صبح زود بیدار شم و کارهای تولدش را انجام بدم صبح ساعت 7 بیدار شدم رفتم توی اشپزخونه توی برنامه ام بود : ژله رنگین کمان - تیرامسو - لبوی قالبی - پیتزا و سالاد و بال کنجدی درست کنم کار زیاد داشتم و مشغول شدم همه اینا را برای اولین توی خونه درست میکردم و امیدوار بودم خوشمزه بشه خانومی ساعت 9.30 بیدار شد و خوشحال بود که پیششم پیشونیش را بوسیدم و بهش تبریک گفتم و براش توضیح دادم که امشب...
نویسنده :
مامان و بابا
7:33