کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 8 روز سن داره

دختر یلدا

کارنامه و فلوت

بعداز برگشتن  ، موسسه جلسه توزیع کارنامه برگزار کرد و من رفتم که کارنامه خانومی  را بگیرم و این هم کارنامه طبق پیش بینی ها خاتون گرایش ریاضی بود ،ما دلمون میخواست تجربی  باشه و لی کارشناس موسسه ریاضی  را اولویت داده بود و ما هم توی همون گرایش ثبت نامش کردیم تا به امید خدا این دوره نه ماهه هم تموم بشه تا ببینیم نتیجه بعدی چیه ؟ واقعا هم کیمیا عاشق اعداد بود و میگفت مامان من هم میخوام حسابکار بشم مثل شما ... کلاس موسیقی هم بلز تموم شد و خاله موسیقی درخواست خرید فلوت را کردن و ما هم سه تایی رفتیم و فلوت خریدیم و شام را هم به هوس خانومی که کباب خواست ،کباب خوردیم و اومدیم خونه اون شب هم خوش گذشت این عکس ف...
27 شهريور 1392

شمال 92

    جمعه یک تیر کیمیا بی صبرانه منتظر اومدن فردا بود که بریم مسافرت وسایلش را جمع کرد ه بود سطل شن و تدی ( خرسش ) و عروسکش ( سودابه )  و بلزش را هم برداشته بود و طبق معمول مداد رنگی و کاغذ هم برداشته بود . بابا امیر صندلی عقب ماشین را برای خاومی اماده بکرده بود که کاملا راحت بخوابه  و بازی کنه . شنبه صبح ساعت 5 بیدار شدیم وخانومی هم سریع بیدار شد و پشتیش را برداشت و رفت صندلی عقب خوابید و خیلی خوشش اومده بود رفتیم خونه بابا حسن تا اونا م بیان  . میتر ا دختر عمه ام هم با ما میومد برای همین مامان زهره باید میومد ماشین ما تا اونا جاشون بشه ولی خانومی به مامان زهره اجازه نداد و گفت : این جا را بابا برا...
27 شهريور 1392

کیمیا و تابستون 92

  سیر پاک کردنش ......   لباس سوغاتی عموابراهیم بود که امسال اندازش شده بود و از هند اومده بود ... یه شب خونه بابا حسن لباسهایش  را خیس کرده بود و من هم لباس اضافه نبرده بودم بنابراین لباس خاله را پوشید .... این کوچولویی ناز هم آنیتا تازه وارد ترین فرد خانواده که 2 ماه به جمعمون پیوسته و دوست داره کیمیا باهاش حرف بزنه .... کیمیا خانوممممممممی و ازمایشگاه خانگی و موش ازمایشگاهیش علی .........   ماسه بازی در موسسه ... امسال بابا حسین و مامان صدیق صبح زود میرفتن پیاده روی و کیمیا هم  ساعت رفتنشون رامی دانست و بیدار...
27 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد