کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 9 روز سن داره

دختر یلدا

شمال 94

20 شهریور ماه یه دفعه تصمصم گرفتیم سه تایی بریم شمال .....من اون موقع دوماهه حامله بودم ولی با این حال راهی مسافرت شدیم کیمیا خیلی خوشحال بود صبح راهی شدیم و شب ساعت 8 رسیدیم بابلسر البته برای ناهار فیروز کوه موندیم و ناهار خوردیم ... بابلسر خونه یکی از دوستان بابا امیر اقای رعیت رفتیم و شام خوردیم و جاتون خالی استخر و جکوزی داشتن اخر شب کیمیا خانوم و بابا امیر تنی به اب زدن .... کیمیا خیلی خوشحال بود و داشت بهش خوش میگذشت .... ما قرار بود یه روز اونجا بمونیم ولی از بس خوش گذشت سه روز موندیم ....و هرشب کیمیا خانوم استخر میرفتند ..       از این سه روز یه روزش را رفت...
29 شهريور 1394

چشمه علی دهاقان

یه روز صبح جمعه تصمیم گرفتیم  عمه وفرشته وعموعباس بریم چشمه دهاقان اون موقع من یکماه ونیم بارداربودم     بعد از ناهار کیمیا خانوم با بابا امیر رفتند کوه نوردی ..   عکسی که کیمیا از بابا گرفته بود و بعد از اون رفتیم شهررضا و کمی سفال خریدیم . روز خوبی بود حسابی خوش گذشت ...
14 شهريور 1394

یه خبر داغ داغ داغ

5مرداد 1394 متوجه شدم باردار هستم خودم باورم نشد عصر یه بی بی چک گرفتم و تست کردم و جواب مثبت بود شب وقتی بابا امیر اومد خونه داشتم بهش میگفتم و از بس دچار شوک بودم حواسم نبود دخمل اونجاست دیدم پرید بالا و خوشحال شد و اومد من را بغل کرد و مامان نی نی داری ؟ گفتم : فکر کنم شکمم را بوسید و رفت یه دفعه دیدم نیستش رفته بالا خونه بابا حسین ... دیدم اومد پایین و گفت : خوب  به مامان صدیق عمو مهرداد بابا حسین  گفتم که ما نی نی داریم دهنم باز موند گفتم چرا گفتی زود حالا مامان گفت : چی زود ؟؟؟؟؟ باهاش حرف زدم  بهش گفتم نباید بگی تا مطمئن بشم به کسی نگو این مربوط به خانواده ما میشه ... باشه . گفت : باشه ف...
7 شهريور 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد