شیطنتهای کمندم😍😍
کمند کوچولو ی مامام کم کم داره برزگ میشه هرچند دلم میخواد همین جور کوچولو بمونه تا لذت کودکی اون را بیشتر بچشم تازگیها دایره لغاتش کامل شده و از اصطلاحات و کلمات ما بیشتر استفاده میکنه. یکروز من مریض بود بشدت سردرد گرفته بودم و با قرص هم اروم نشده بودم روی تخت دراز کشیدم بعد از چند دقیقه اومد پیشم و گفت ؛خوب شدی مامان؟؟ گفتم :نه گفت: آب بیارم و دوید سمت آشپزخانه و با یک لیوان اب برگشت و گذاشت روی تخت که اب وارونه شد و تخت خیس،،،، دیدم ناراحت شد گفتم اشکال نداره گفت: مغزه بادوم بیارم گفتم :بیار و دوباره دوید از کیمیا مغز بادام گرفت کیمیاخاتونم داشت ظرف های شام را می شست بعد رفت وسایل پزشکی اس را اورد و گفت: تجات(ک...
نویسنده :
مامان و بابا
8:11