دختر یلدا

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ تابستان 1400، با همه رنگهای کرونایی و وضعیت واکسن و بی آبی و بط برقی و... اومد، لچه ها دنبال بازی و بچگی کردنشون بودن و هیچ درمی هنوز از این مشکلات نداشتن از کرونا بدتر، بی آبی بود که امسال اذیت کرد ولی نمی ذاشتیم بهش ن بد بگذره و تا جایی که امکان داشت تفریح داخل خونه براشون جور میگردیم...

بهار سال 1400 و خاطرات شیرین ✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ Photo from 0913 268 7919 جشن عقد میترا دختر عمه ام دسپخت دخترا ز ای روز دختر 🥰 🥰 ...

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ کارت دعوت تولد کارت یادگاری تقویم که کادو کیمیا جون کیک تولد دست کار خاله مینا ...

تولدت مبارک عشق مامانی! هیچ خورشیدی به تلالو لبخندت نیست و هیچ ستاره ای به روشنی چشمات عاشقتم عزیزم! ** روز تولد اینم تولد یهویی، شب تولدت، به خاطر شرایط بد کرونا، نمیشد جشن برات بگیرم، یک کیک خونگی درست کردم، وقتی کیک تموم شد، گفت همین کیک تولدم، ح اقل یکم تزئینش کن خاله مینا دلش برات ضعف و فت و زنگ زد عمو بهنام براش کیک و بادکنک خرید و آورد و جشن کوچولو براش گرفتیم ...

نوروز 1400،ورود به قرن جدید، و دنیای ناشناخته های تازه، انشالله که این قرن همون جوری که 1300 را دنبال نمی‌کشه، قرنی شاد و همراه با سلامتی باشه طبق معمول هرسال تا دقیقه نود مشغول خونه تکونی بودیم و به زور خودمون را رسوندیم پای سفره هفت سین، البته بابا امیر سر فر از داشت ماهی درست می‌کرد و نتونست بیاد، چون فکر کرد سال تحویل ساعت 1و نیم تولد مامان جون صدیق بود هم بود و من سریع کیک پختم و رفتم خامه خریدم و گل خریدم و.... یک وضعی بود همه چی سریع و فشرده، مامان صدیق هم مهمون دعوت کرده بودن و دایی سعید بودند و همگی نهار بالا بودیم کیکیم کج شد، از بس...

زمستان 99، با همه دلواپسی هاش و استرس‌ها ش رو به اتمام بود، قرن تمام بود ولی کرونا هنوز بود و قرار بود با ما تا سال آینده باشه، چهارشنبه سوری، کوچکی در حیاط منزل گرفتیم و همگی برای از بین رفتن این افت بشری دعا کردیم تا انشالله با شروع سال جدید این ویروس منحوس رخت سفر ببند و به خاطره بپیوندد جاتون خالی، اش رشته پختیم و جوجه ها و همراه فامیل شب خوبی را طی کردیم ...

کریسمس مبارک 🥰 ...

14 دی، زاد روز خودم، روزی نمی‌دانم باید خوشحال باشم به شوق کودکانه، یا بگریم،،،