شیرینکاریهای خاتون
سلام
این همون ماری که گفتم دایی بهزاد به کیمیا داده اولش می ترسید ولی الان خیلی دوستش داره
این هم سرویس چایخوری کیمیا خاتون که بالای کمدش بود و قابل دسترسی نبود ولی به اصرار خودش آوردمش پایین و کلی ذوقش را کرد
کتاب خود آموزش را با با امیر براش خریده بود خیلی دوستش داشت و با یک با رگفتن متوجه میشد باید چه کار کنه
به اردک میگه : بک بک
به جوجه میگه: جو جو
لک لک طوطی بلبل درست تلفظ میکنه
به خوک میگه : pig
به کورکودیل میگه : کوکودیل
به پلیکان میکه : پلیان
به قور باغه میگه : قور قور
و ......چون کیمیا حیوانات را دوست داره من تصاویرشون را گذاشتم .
این صفحه کتاب را خیلی دوست داره و فقط با نگاه کردن فهمید باید چه کار کنه .....
روز جهانی کودک براش یک دونه از این گویهای که موزیک میزنند و شهر برفی براش خریدم البته خودش انتخابش کرد و خیلی هم دوستش داشت ولی متاسفانه روز بعداز خرید شکستش و خیلی ناراحت شده بود
وفقط پایه اش موند و موزیکش ....
بعد توی وب سایت در حسرت مادر شدن طرز تهیه این گویهای را توضیح داده بود و من باکمترین امکانات ترغیب به درست کردن شدم که زیاد هم خوب نشد ولی کیمیا دوستش داشت واین برای من کافی بود البته به بدی عکسش هم نیست چون توی عکس برفهاش معلوم نیست
کیمیا خاتون این عروسکش را خیلی دوستش داره البته این شکلی نبوده ولی به دست کیمیا خلع لباس شده و موهاش و کلاش هم ناپدید شدند و لخت لخت بوده و هر جا می رفتیم با خودش می برد و همه می گفتند به این لباس بپوشونید .....و بالاخره مامان زوزه ( زهره) براش لباس دوخت
این سازه را را کیمیا بنا نهاده
و این برج را هم بعدش ساخت
این عکس را هم خود کیمیا گرفته از کامیون کپلش گرفته
و milk را یاد گرفته و از همه مهمتر
یادگرفته بگه امیر بابا امیر کلی باهاش تمرین کردم
و این هم به خاطر اینکه کیمیا ارادت خاصی به پلنگ صورتی داره