تولد تولد تولدش مبارک
/۹/۱۳۸۹:
امروز از صبح مشغول به کار بودم آخه امیر فردا میرفت و چون فردا تولد کیمیا بود و امیر نبود ما تولدش را امشب برگزار کردیم خیلی شلوغ نکردیم خودمون بودیم و عمو و عمه و خاله ودایی و پدر جون و مادرجون
اتاق را تزیین کردم و کیک سفارش دادم وبادکنها
را با امیر باد کردیم و اما وروجک هم همچنان شیطونی میکرد و من از یک طرف مرتب میکردم و اون از طرف دیگه ......
ظهر بردمش حمام و با خودم گفتم الان میخوابه من به کارهام میرسم اما از شانس بد من نخوابید و مشغول بازی شد مثل اینکه میدونست امروز خبری است و ذوق بادکنکها و تزینات اتاق را میکرد و همشون را هم می خواست
عصر همه اومدن و حسابی هم زحمت کشیده بودند . دست همشون درد نکنه .
الهی باورم نمی شد که دخترم یک ساله شده واقعا سجده شکر به جا میارم وقتی سلامتی و بازی کردنش و حرف زدنش و گریه هاشو خنده هاشو می بینم و باورم نمی شه خدا چنین فرشته ای بهمن هدیه داد
امشب شب تولد یک سالگیت است از خدا می خواهم تولد صد سالگیت را در صحت و سلامتی همراه خانوده جشن بگیری
از خدا می خواهم تور ا در بهترین راه زندگی قرار بده و در هر زمینه که شروع به کار کردی بهترین باشی
شب خوبی بود و حسابی خوابش می اومد ولی چون شلوغ بود نمی خوابید کادوهای تولدش را خودش باز کرد و ذوق همشون را میکرد برامون آهنگ زد و رقصید . جالب به اینکه وسط جشن می خواست سی دی های خاله ستاره ببینه . تا بالاخره ساعت ۱۱ شب خوابید و این اولین روزی بود که ظهر نخوابید .این هم کلی عکس ...........
۲۹/۱۳۸۹:
وای وای بعد از اون همه خوش گذرونی شب قبل امروز نوبت زدن واکسن یک سالگی اش است . صبح با امیر ، کیمیا را به بهداشت بردیم مثل اینکه میدونست چه خبره ، خیلی آشفته بود تا نوبتش شد و با کمک پرستار ومن و امیر واکسن تزریق شد و به خونه برگشتیم .
اون روز بعداز ظهرش امیر بلیط برگشتن داشت وسایلش را جمع کرد و راهی شد خدا به همراهش
این عکس را بعداز حمام کردن کیمیا گرفتم
۳۰/۰۹/۱۳۸۹
بعد از یک هفته برگشتم سرکار همه چیز عادی بود وسط کار زنگ زدم جویای حال کیمیا شدم که خدار ا شکر خوب خوب خوب بود.راستی امشب شب یلدا ست و کیمیا برای اولین بار هندونه خورد این هم عکس .........