یک خبر فوری
روز چهارشنبه 3 اسفند بابا امیر زنگ زد که من به مدت 10 روز تعطیلم و می خوام بیام خونه ....
من هم که غیر از این از خدا نمی خواستم خوشحال شدم و اماده برای برگشتن بابا امیر .....
روز پنج شنبه 4 اسفند عصر از سر کار که برگشتم با خاله مینا و بابا سسن و ماما زهله رفتیم نمایشگاه فرش و جاتون خالی خاتون حسابی شیطنت کرد و حتی یک جا ایستاد و شروع کرد به فروختن پا فرشی های کوچولو و می گفت : من آقا از من فرش خر (( فرش بخرید ))
جمعه صبح اسباب اثاثیه را جمع کردیم و رفتیم خونه خودمون خونه را مرتب کردم و و برای خاتون هم صبح اول صبح درخواست سی دی کرده بودند سی دی گذاشتم و توی سی دی که می دید ذرت دید و درخواست ذرت کردند و من هم خیلی سریع لباس پوشیدم و با دختر رفتیم بریم ذرت بخریم بابا امیر هنوز نرسیده بودند و دایی بهزاد رفته بودن دنبالشون ، موقع رفتن برای خرید ذرت به کیمیا گفتم ، من حالم خوب نیست باید خودت راه بری
گفت: مامان من پا اوخ راه نمی رم بغل
گفتم : نمی شه
اصرارا که من پام زخم و.....
بالاخره پیروز شد
وسطهای راه گذاشتم زمین گفتم راه برو دستم درد گرفت
چار قدم راه اومد و گفت : مامان من خسته بغل
تا رسیدیم به ذرتیه اما ذرتش آماده نبود
ناراحت شد
من هم جایی دیگه را سراغ نداشتم
رفتم از یک فروشگاه یک بسته ذرت شیرین گرفتم و کیمیا خانوم هم کمی خرید کردن
وقتی برگشتیم کیمیا خودش راه اومد
و وقتی در را باز کردیم بابا امیر اومده بود و....
براش دوباره لباس خرید بود و پازل و شکلات ....
برای ناهار رفتیم خونه مامان بزرگ امیر چون عمو ابی از کانادا اومده بود و همه اونجا بودند کیمیا اولش غریبی کرد چون یکبار بیشتر ندیده بودش ولی بعد از گذشت 2 ساعت آشنا شد و شروع به بازی با عمو کردن
عمو هم زحمت کشیده بودن از طرف خودشون و عمو محمود که ایشون هم کانادا بودند برای کیمیا سوغاتی لباس آورده بود و شکلات کیمیا خوشش اومده بود ....
خلاصه اون روز به کیمیا خیلی خوش گذشت و با پودیا ( پوریا ) نوه عمه امیر هم دوست شد .
راستی
کیمیا خوندن کلمات بابا ماما مینا cat dog hi را یادگرفته و دست چپ و دست راستش و پای چپ و راستش زا می دونه و هرچه که دوتا باشه سریع چپ و راستش را اعلام میکنه
و شعر توی حوض خونه ما را هم یادگرفته
افعال منفی خاتون
ندارم دار نه ندیدم دید نه نخر خر نه و ....
دیشب ساعت 3.20 بیدار شده و درخواست سی دی کردند وپشتی و پتوش را هم آورده و دراز کشیده جلوی تلویزیون و میگه یواش بابا امیر خوابه ......
قربون تو دختر گلم