لاک زدن
دیروز ۱۰ فروردین بود و صبح بعداز این که کیمیا بیدار شده بود دایی بهزاد رفته بود دنبالش برده بودش خونه پدر جون .حسابی بهش خوش گذشته بود و شیطنت کرده بود . من هم بعداز آن رفتم و عصر رفتیم خونه عمه مریم ،عمه امیر و ایشون توی خونشون مرغ داشتند و کیمیا هم عاشق پرنده بود حسابی ذوق کرده بود و عمه زحمت کشیدند ۵تا تخم مرغ بومی به کیمیا دادند .بعداز برگشتن رفتیم خونه بابام و کیمیا خانم رفتند سر وسایل آرایش خاله و با مدادچشم برای خودشون لاک زده بودند و تمام انگشتهای پاشون را سیاه و چرب کردند.کیمیا یادگرفته بود وقتی جیش داره بره پشت مبل یا میز و یا جایی که توی دید نباشه و جیش کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی