بازیهای کیمیا
٢٧/٠٣/١٣٩٠:.
امروز با عمه مینا و مامان جون رفتم پارک :
٢٨/٠٣/١٣٩٠:
امروز شنبه است و من صبح زود رفتم سرکار و عصر مه اومدم خونه حسابی با دردونه بازی کردم اول از همه سی دی خاله ستاره را باهم دیدیم و بعد صدای نی نی ها توی کوچه می اومد و من و کیمیا و با کاسکه عروسکش رفتیم بیرون و نیم ساعتی را هم با بچه هابود و می خواست اسکیت سوار بشه و یک دم اسم سنا را بلند بلند صدا می زد سنا یکی از دوستهای کیمیا است بعداز اون توی حیاط خونه اب بازی کردیم و کیمیا هم حسابی خندید و بعد رفتیم اتاق و مشغول بازی با اسباب بازی و پازل بازی شدیم این پازل را بابا امیر 3 ماه پیش براش خرید و طی یک ردوز یادش گرفت چطوری هر کدوم را با چرخش در جهت درست سر جاش بگذاره بعد شام خوردیم و کیمیا توی جمع کردن سفره به ما کمک کرد و تمام ظرفها را خودش اورد ریخت توی ظرفشویی و به هیچ کس اجازه نمی داد دست به ظرفها بگذاره و بعد سفره را تمیز کرد البته با دستمال و بعد اومد که ظرف بشوره و خیلی هم سمج بود وبا شستن یک قاشق کمک بزرگی به مامانش کرد این هم چندتا عکس از بازی کیمیا