کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دختر یلدا

من ازدواج نمی کنم

1393/6/3 8:13
نویسنده : مامان و بابا
372 بازدید
اشتراک گذاری

تاریخ عروسی عمو مهدی را مشخص کردن و خانواده در تب و تاب اماده کردن سور سات عروسی هستن و بابا امیر هم به امید خدا مشغول به کار شدن ، برای همین شبها تنهاییم تا بابا امیر بیاد .

دیشب با مامان صدیق و عمه رفته بودیم میدون امام تا کمی خرید کنیم و کیمیا خانم هم رفتن خونه بابا حسن تا با سارینا بازی کنن بعد از برگشتن از خرید رفتم دنبالش و اوردمش خونه و چون بابا نبود شام خوردیم و کمی فلوت تمرین کردیم و بازی کردیم و بعد کنارم روی تختش دراز کشید و گفت: مامان خیلی دوستت دارم

میدونی چقدر ؟

گفتم : چقدر

گفت: تیری تاوزن (3000)

گفتم : من یه دونه یک یا هزار تا صفر 10000000000000000000000000000000000...

گفت: من یه دونه یک  با خدا تا صفر 000000000000000000000000000000000000000000000000000محبت

بعد گفتش : من ازدواج نمی کنم

گفتم : چرا

گفت: تو تنها میشی

گفتم : تو مال منی تورا به هیچ کس نمیدم به کسی میدم که کس باشه پیرهن تنش اطلس باشه

گفت: اطلس چیه

گفتم : یه جنس از پارچه است

گفت: میشه با داداشم که به دنیا میاد ازداج کنم

گفتم : نه نمیشه

گفت: مامان چرا نمیشه و ناراحت شد قهر

برات توضیح دادم ولی درست درکش نکردی و اصرار که من با دادشم ازدواج میکنم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد