کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 9 روز سن داره

دختر یلدا

بازگشت با با حسن

1393/9/17 13:31
نویسنده : مامان و بابا
424 بازدید
اشتراک گذاری

روز 13 اذر جلسه قرض الحسنه  را داشتیم که خونه اقا کریم از اعضا قرض الحسنه برپا شد عصر رفتم گز سر مزار مادربزرگم و بعدش کیمیا را بردم کمی پارک بازی کرد و بعد روی عادت قدیمی رفتم سمت خونه مادربزرگ که جاش خییییییییییییلی خال یود زن دایی شهین شام پخته بود و همهر ا دعوت کرده بود کمی موندم و بعد راهی اصفهان  شدم تا بریم جلسه شب خوبی بود و یعد از یک ماه استرس و ناراحتی کمی خندیدیم چون بحث جلسه خندیدن بود .صبح روز جمعه دایی بهزاد  زنگ زد و گفت چشمت  روشن بابا حسن را مرخص کردن بیا خونمون ، من هم از خوشحالی خیلی سریع اماده شدم و کیمیا را هم اماده کردم و بابا امیر ما را رسوند خونه بابا حسن و خودش رفت مریض ببینه .

من هم سریع تخت  را برای بابام اماده کردم و ناهار پختم و بقیه رفته بودن دنبال ترخیص بابا حسن .

ساعت 12 بابا حسن اومد و هزاران مرتبه شکر ب خاطر این نعمت الهی و لطف خدایی که خدا به من و خانواده مون داشت . کیمیا اولش نمی اومد و میگفت : من بابا حسن بی سبیل نمی خوام  تا کم کم اومد و بوسیدش و شعر مولانا را براش خوند :

ای قوم به حج رفته کجایید     معشوق همین جاست بیایید بیایید و......

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان پارسا دردونه
18 آذر 93 13:32
خيلى خوشحال شدم كه بابا حسن به سلامتى برگشتن خونه ايشاله هميشه مريضى از خانوادتون به دور باشه آفرين به كيميا جونى با اين شعر قشنگش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد