کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دختر یلدا

دندونپزشکی

1393/9/25 12:49
نویسنده : مامان و بابا
303 بازدید
اشتراک گذاری

 

19اذر رفتیم سمت دندونپزشکی ، روز بازی توی مدرسه بود  ساعت 11.30 اومدم دنبالت و بعد  بردمت دندونپزشکی اولش با شجاعت کامل اومدی و توی فکرت این بود که توی دندونات ستاره میزنن ، وقتی رسیدیم دندونپزشکی کمی ترسیدی و گفتی : میشه برگردیم

گفتم : نه نمیشه

منظر شدی تا صدات  زدن ،

گفتی : خانوم دکتره  یا آقای دکتر

گفتم : خانومه و بعد رفتی نشستی روی صندلی و دهانت را باز کردی تا ژل  زدن و بعد منشی در چشمات را  گرفت و آمپولش را  زدن

گفتی :آخ

من هم سریع گفتم :ناخن خانوم دکتر بود بعد بلند شدی و حس سنگینی روی زبون و لبت داشتی همش تف میکردی بیرون و میگفتی : دیگه هیچی نمیتونم بخورم

تا بی حس شدی و رفتی دوباره روی صندلی بازور نشستی و شروع کردی پرسیدن که این چیه و اون چیه ؟

تا دکتر کارش را شروع کرد و شما هم  شروع به گریه کردن و اخ و واخ و....

من را از اتاق بیرون کردن و وقت صدات را می شنیدم که می پرسیدی کی تموم میشه و ستاره چه رنگی زدی

تا بالاخره دو تا از دنودنهات پر شد و برگشتیم سمت خونه و تا خونه توی ماشین خوابت برد.

بعد ار بیدار شدن قول دادی دیگه شیرینی و شکلات زیاد نخوری

 

امیدی نبود به قولت دخمل

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد