کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 10 روز سن داره

دختر یلدا

تغییرات 5 سالگی

1393/10/1 9:22
نویسنده : مامان و بابا
672 بازدید
اشتراک گذاری

بعداز ورد  به 5 سالگی اولین تغییر شگرفی که همه را سوپرایز کرد این بود که یک شب خونه بابا حسن خوابید.

باورم نشد که میخواد بمونه چون تا اون موقع حتی یه شب هم بدون من نخوابیده بود البته من هم تا صبح کلافه بودم

این روزها خیالبافی  زیاد میکرد

یه بار هم باهم بحثمون شد به من گفت مامان بی عرضه                واقعا تو فکر فرو رفتم خندونک

 

شعرهای حافظ و مولوی  را حفظ کرده و همه ارائه میداد

      فاش میگویم و از گفته خود دلشادم         بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

وقتی بهشمیگفتم من را چقدر دوست داری     می گفت :  قد امریکا دوست دارم 

وقتی تکالیفش را انجام نمیداد بهش میگفتم  من نمیدونم جواب خاله  شهرزاد را چی بگم

می گفت :من خودم میدونم به خاله چی بگم

توی نقاشی کشیدن تنبل بود وفقط طرح میکشید حال رنگ کردن را نداشت یه روز  یه آدم کشیده بودبدون انگشتان دست ف خالش گفته بود انگشتاش کو ؟ گفته بود :دستهاش را مشت کرده چشمک

یه روز هم  یه صحنه از مزرعه و خونه کشیده بود خاله بهش گفته بود چرا رنگش نکری     گفته بود : برف اومده همه جا سفید    زیبا

برای شبکه پویا نقاشی کشید اونهم با عجله 

کلاس فلوتش تموم شد و باید ساز انتخاب میکرد  یه روز برای اشنایی سازها بردمش از بین سنتور و تنبک و گیتار و کیبرد و فلوت کلیدی و پیانو ، یک کلام گفت : پیانو میخوام  و چون پیانو ساز گرئنی بود باز هم فرصت دادم تا روی این موضوع  بیشتر فکر کنه

حلقه زدن

در حال گوش دادن دعای کمیل ....

گوش دادن به دعای کمیل

 بعداز کلاس اومدن دفتر کار و به اقای عشوری در مهر کردن پرونده ها کمک کردن

کارکردن

اولین نقاشی مدرسه

کلاس باله

کلاس باله

این هم نقاشی در دوقیقه از من و بابا امیر ....

نقاش از مامان و بابا

پارک سیمرغ

پارک سیمرغ

 

 

لباس محلی

کاردستی بابا نوئل

این هم یه شب خاطره انگیز از جلسه قرض الحسنه و گردش اخر شب توی میدون امام

میدون امام

میدون امام

دامن را عمه مینا از ترکیه براش اورده بود

فدای تو

عشق من

جشن شب یلدا

متاسفانه کیمیا توی این روز با 40درجه تب ایفای نفش کرد و بعداز اتمام کار بردمش دکتر و خودم هم سخت مریض شدم ...

گروه نمایش

صحنه نمایش

در حال گریم  نقش کلاغ

کیمیا در حال گریم

نمایش

بچه های نمایش

اخر کار هم جشن تولد زینب بود که همه دور هم زدن و رقصیدن و کیک خوردن ....

جشن تولد  زینب

هندونه

 این هم کاردستی با اشیا دور ریختنی

ساخت ربات

ربات

بعداز کلاس باله باهمدیگه رفتیم پارک گل محمدی ...

پارک گل محمدی

عش منی

مارو پله

این هم کیکی تولد مامان زهره ....

ان شاله صدو بیست ساله باشی مامان عزیزم محبت

تولد مامان زهره

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد