بوی ماه مهر 95
امسال ماه مهر برای من رنگ و بوی دیگه داشت گل سر سبدم خاتونم دختر نازم کیمیا قدم در راهی می ذاشت تا دنیای ناشناخته اش را این بار با سواد اموزی بشناسه کیمیای من راهی کلاس اول بود و برای من باورش سخت و سنگین .
که چه زود بزرگ میشند و لحظه به لحظه از ما دور میشند چند روز قبل از بازگشایی مدارس جشن شکوفه ها گرفتند و من کمند و کیمیا به جشن رفتیم . جشن قشنگی بود و کمند هم حسالبی دوق کرده بود
صبح روز اول مهر با سرویس رفتند و من هم کمند را خوابوندم و خودم رفتم جشن بازگشایی بود و به امید خدا شروع اولین روز مدرسه اغاز شد ...
کیمیا توی یادگیری مشکل نداشت و لی حسابی بازیگوش و بود و عجول و به خاطر همین دو مورد بی دقتی زیاد میکرد فقط عجله داشت و می خواست بنویسه و حال خوندن نداشت .
در حال درس دادن
عاشوراو تاسوعا رفتیم گز به یاد مامان جون سر کوچه قدیمی شون ایستادیم
ه روز هم با هلیا رفتیم صخره نوردی
واکسن شش ماهگی و تب
خونه اقا مجتبی و جلسه قرض الحسنه