آخرین روز تعطیلات 96🌼
اخرین روز تعطیلات 31 شهریور تصمیم بران شد که به خونه عمه بتول برویم خانه باغی داشت و مرغ و خروس و سگ و درختهای مختلف
صبح بیدار شدیم صبحانه خوردیم اماده شدیم برای رفتن
نزدیک ظهر رسبدیم خونه عمه، باباجون و مامان جون هم بودند ناهار اماده کرده بودن خورشت قورمه سبزی و عمه هم جوجه کباب
جاتون خالی ریحون و فلفل و نعنا هم از باغچه چیدیم برای سفره ناهار
کمند سرگرم سگ و مرغ و اردک و.... شده بود ️
عصر هم بعد از خواب سرحال بود و حسابی میخندید و تازه آشنا شده بود
جاتون خالی بلال درست کردند و خوردیم حدود ساعت 7 اماده برگشتن شدیم چون کیمیا باید زود میخوابید برای مدرسه
روز خوبی بود خداراشکر ساعت 8:30 رسیدیم خونه و کیمیا وسایلش را اماده کرد و خوابید البته به زور خوابید
صبح بیدار شدیم صبحانه خوردیم اماده شدیم برای رفتن
نزدیک ظهر رسبدیم خونه عمه، باباجون و مامان جون هم بودند ناهار اماده کرده بودن خورشت قورمه سبزی و عمه هم جوجه کباب
جاتون خالی ریحون و فلفل و نعنا هم از باغچه چیدیم برای سفره ناهار
کمند سرگرم سگ و مرغ و اردک و.... شده بود ️
عصر هم بعد از خواب سرحال بود و حسابی میخندید و تازه آشنا شده بود
جاتون خالی بلال درست کردند و خوردیم حدود ساعت 7 اماده برگشتن شدیم چون کیمیا باید زود میخوابید برای مدرسه
روز خوبی بود خداراشکر ساعت 8:30 رسیدیم خونه و کیمیا وسایلش را اماده کرد و خوابید البته به زور خوابید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی