تولد 8 سالگی خاتونم😍
امسال تولد گل دختر را یک هفته دیرتر گرفتم چون عمه اومده بود کمی برنامه تغییر کرد
تولد 7 دی شد هماهنگ کردن همه برای تولد سخت بود و بالاخره ناهار ظهر پنجشنبه را دعوت کردیم برای تولد.
از قضا من روز دوشنبه سه روز قبل تولد سرمای بدی خوردم حالم بد شد ولی دلم نمیخواست تولد کیمیا را کنسل کنم بلاخره با داروی گیاهی و شیمیایی کمی بهتر شدم ولی با کمک خواهرم و مادرم تولد برگزار شد
کیک و ژله را خاله مینا و ناهار را مامان جون زهره پختن.و این تولد به روایت تصویر شد....
همه چی بسیار عالی شد و همگی زحمت کشیده بودید
انشالله دختر گلم روز به روز زیباتر و با فهم و با شعور و درک بالا پله های موفقیت زندگی را طی کنه
تولد 7 دی شد هماهنگ کردن همه برای تولد سخت بود و بالاخره ناهار ظهر پنجشنبه را دعوت کردیم برای تولد.
از قضا من روز دوشنبه سه روز قبل تولد سرمای بدی خوردم حالم بد شد ولی دلم نمیخواست تولد کیمیا را کنسل کنم بلاخره با داروی گیاهی و شیمیایی کمی بهتر شدم ولی با کمک خواهرم و مادرم تولد برگزار شد
کیک و ژله را خاله مینا و ناهار را مامان جون زهره پختن.و این تولد به روایت تصویر شد....
همه چی بسیار عالی شد و همگی زحمت کشیده بودید
انشالله دختر گلم روز به روز زیباتر و با فهم و با شعور و درک بالا پله های موفقیت زندگی را طی کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی