اولین تنبیه
اولین بار بود میخواستم تنبیه اش کنم یک سره بهونه میگرفت و با کیمیا سربه سر هم میزاشتن و کمند گریه میکرد.
خسته شدم و بهش گفتم کمند اگر گریه کنی میبرمت بیرون اتاق و اجازه نمیدم بیایی تو.
گفت: باشه و بازم گریه کرد
بردمش بیرون نشوندمش رو راه پله ها هنوز گریه میکرد
گفتم، بشین گریه هات را بکن بعد بیا
گفت: باشه و بازم گریه کرد
سی ثانیه صبر کردم و دوباره بهش سر زدم دیدم ایستاده
گفتم، گریه هات تموم شد
گفت، بله
گفتم بیا تو
اومد و دیگه گریه نکرد ️
بعد اومد سراغ کیمیا و گفت، پاشو برو.بیرون گریه کن
پاشو
پاشو
برو
و گیر داده بود به کیمیا و میگفت برو بیرون و میخندید
خیلی مظلوم بود اون موقع که روی راه پله ها بود
خسته شدم و بهش گفتم کمند اگر گریه کنی میبرمت بیرون اتاق و اجازه نمیدم بیایی تو.
گفت: باشه و بازم گریه کرد
بردمش بیرون نشوندمش رو راه پله ها هنوز گریه میکرد
گفتم، بشین گریه هات را بکن بعد بیا
گفت: باشه و بازم گریه کرد
سی ثانیه صبر کردم و دوباره بهش سر زدم دیدم ایستاده
گفتم، گریه هات تموم شد
گفت، بله
گفتم بیا تو
اومد و دیگه گریه نکرد ️
بعد اومد سراغ کیمیا و گفت، پاشو برو.بیرون گریه کن
پاشو
پاشو
برو
و گیر داده بود به کیمیا و میگفت برو بیرون و میخندید
خیلی مظلوم بود اون موقع که روی راه پله ها بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی