سفر پونه زار 2 و باغ عمه
صبح جمعه تصمیم گرفتیم با خانواده امیر بریم پونه زار صبح زود بود کیمیا هنوز خواب بود بغلش کردم ببرمش توی ماشین همون موقع یک کلاغ توی حیاط خونه گفت : غار غار غار و کیمیا از خواب چرید و گفت : غار غار بعداز اون هم جنگ دوتا گربه را دید که برای هم شاخ و شونه می کشیدن قیافه دخمل اون موقع دیدنی بود
قبل از رفتن به ابشار باید می رفتیم سراغ پروژه عمه مینا ، عمه مینا برای پروژهاش گل آفتابگردون کشت کرده و من امیر .و دخملی و عمه هم سر راهمون اول رفتیم سراغ افتابگردونها تا عمه کارهای لازمه راانجام بده .....
این هم افتابگردون ............
از قضا اونجا همه نوع پروژه های دانشجویی که زیر نظر دانشگاه صنعتی است وجود داره این جا صبح بود و من و کیمیا رفتیم سراغ ببعی ها اونها هم تازه از خواب بیدار شده بود و خمیازه می کشیدند در حال تماشای اونها بودیم که یکی از ببعی ها .......وای جیش کرد کیمیا تعجب کرده بود
و پشت سر هم می گفت ماما جیش جیش و من براش کار اون ببعی را توضیح دادم ...
این جا توی ماشین صندلی عقب و من دخمل با این جا بودیم البته دخملی کاملا راحت بودند و پو ( پشتی ) و پ ( پتو) را اورده بودم چ.ن خیلی دوستشون داره .........
این جا هم با کمربند ماتوی مامان برای سارا تاب بستیم تا سارا بازی کنه ..... الدبته خود کیمیا هم بدش نمی اومد سوار بشه
این هم عکس بعداز صرف صبحانه بین راه ...........
این هم بابای و دخملش در حال پایین رفتن از کوه ........
خلاصه خیلی خیلی ........خوش گذشت جای همتون هم خالی ...........