کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 13 روز سن داره

دختر یلدا

مهر 92

1392/8/27 14:22
نویسنده : مامان و بابا
361 بازدید
اشتراک گذاری

ني ني شكلك 

سلام گلدونه ف خیلی  وقته نتونستم برات بنویسم ولی الان مختصر و مفید از

  یکماه مهر برات دست  به قلم شدم روزهای اول کلاسهات را با شور و

اشتیاق میرفتی و سر ساعت 7 بیدار میشدی  و اول میرفتیم  پارک  بازی

میکردی و حسابی  سرحال میشدی و  بعد میرفتیم کلاس ،تا اینکه سرما

خوردی و حسابی کسل شدی یه دوروزی هم کلاس نرفتی .یادگیریت

سرکلاس عالی بود و علاقه مند وفقط خاله ها از اینکه حرف نمیزدی مدام  به

من تذکر میدادن ومن هم  بارشون توضیح دادم که مشکل محیط اونجاست

وگرنه کیمیا توی خونه یه زبون داره دو متر و نیم . تا اینکه طی  یه صحبت

 دوستانه متوجه شدم پسری توی کلاس هست که اذیتت میکنه و نیشگونت

میگیره و وسایلت را برمیداره و طی تحقیقات متوجه شدم کلاس تخصصی

کیمیا شامل 17 پسر و 3 دختر است یعنی جمعا 20 نفر که خیلی زیاده و

سریع  شکایت به سمت مدیریت مرکز بردمو ایشون توافق بر تعویض کلاسهای

 کیمیا کردند و از روزهای زوج ریاضی  به روزهای فرد منتقل شدند با همون

خاله مریو و به جای پنج شنبه ها  روز تعطیلی خانم شنبه شد و روزهای

دوشنبه و چهارشنبه هم خاله ماه منیر کلاس خلاقیتها داشتن . خلاصه .....

کیمیا حسابی وقتش پر شده و عصرها هم توی خونه هم فلوت تمرین میکرد و

هم کلمه بازی میکردیم و هم زبان یاد میگرفتیم .

این اولین نقاشی کامل کیمیا بود ....

بابا امیر رفته بود قول داده بودیم براش نقاشیهای کیمیا را ایمیل کنیم که با وی چت  راحتتر بود ...

کلمه بابا  را خودش نوشته

توی این نقاشی خاله منیر خواسته بود  یه خاطره تعریف کنن و بکشن که

کیمیا شمال و گرفتن خرچنگ را به قول خودش توی ذهنش داشت و توصیف کرد

این جا هم یه صبح پاییزی که دخملی مریض بود و خواب الود تا در مرکز ...

اینجا هم با مامانی داشتن شعر دوتا خاتون را باهم میخوندن

دویدم و دویدم    سر کوهی رسیدم        دو تا خاتون را دیدم        یکی به من

اب داد        یکی به من نان داد

نان را خودم خوردم        اب را دادم به زمین       زمین به من علف داد       علف

را دادم  به بزی          بزی به من شیر داد     شیر  رادادم  به نانوا       نانوا به

من اتیش داد       اتیش را دادم به زرگر             زرگر به من طلا داد

در واقع شعر اینجا تموم میشه ولی ادامش را کیمیا سروده

طلا را دادم به مامان       مامان به من بوس داد        بوس رادادم به بابا   

        بابا به من یه توپ داد

و در ادامش  شعر  یه توپ دارم قلقلی  را میخونه

اینجا رفته بودیم برای بابا امیر بلیط بخریم چون ترمینا لکاوه  به علت تصادف

 جاده اصفهان تهران که اتوبوس اتش گرفت بلیط نداشت اومدیم ترمینال جی و

 تا بابا رفت بلیط بگیره کیمیا دنبال پروانه ها دوید و قاصدک فوت میکرد

بابا امیر قبلا عینک سازی داشتن و کیمیا از توی فایل عینکها  یکی  یکی

عینکهار ا امتحان کرد ویه عالمه خندید

به مناسبت روز دختر  براش خریدم خیلی دوست داشت

این پالتوی بافتنی را هم همسایه مامانم بافت

این گل سرها را هم خودش از فروشگاه برج کاوه خرید  به سلیقه خودش

اینجا زبون بسته سارا ( همون انیتای جدید ) کاملا موهاش را از دست داد  به دست هنرمند عزیز کیمیا خاتون

بعداز بیست روز تاخیر لباسهای مرکز رسید و خانومی حسابی ذوق کرده بود

به درخواست خانومی  بابا امیر از تهران براشون سگ PINK خریدن ولی چون

 حرکت نمیکرد زیاد ذوقش را نکرد

خانوم نقاش

یه شب  رفتیم خونه عمه بتول البته خانومی از هول که جا نمونه زودتر با بابا

 حسین  رفت و بعد من و امیر رفتیم و اونجا شروع به عکاسی کردن

پارک  بازی عمو پورنگ

شب عید قربان خانواده بابام همه عروسی دعوت بودن ولی من دعوت نداشتم

 و مولودی خونه ازاده  دعوت شده بودم ولی با اینکه از خانومی خواستم من را

همراهی کنه ولی عروسی را ترجیح داد و با خاله مینا رفتن عروسی و

حسابی هم جهاز را براندازی کرده بود و مورد تایید قرارداده بود و هم حسابی

 رقصیده بودن و خانوم از ماشین عروس که هیوندا بوده هم خوشش اومده بود

 و درخواست کردن بابا امیر  یکی بخر  

قبل از رفت هم حسابی به قول خودش خوشگل کرد و روژ زد

وقتی بهش گفتم نزن لبهات خیلی قرمزه

گفت : مامان اخه این PINK کجاش قرمز ه

وقتی گفتم جوراب بپوش سردت میشه

گفت : کفش تق تقی بدون جوراب قشنگتر

الهی قربونت شیرین زبونیهات

اینجا لباس عروس مامانم را پوشیده

اینجا هم  یه کوله برداشته و هر انچه را داشته داخلش ریخته

عاشق نوشتن و همش میگه  یادم بده بنویسم و انگلیسی راحتتر نقطه نداره

این کلمات  را خودش هم مینویسه و هم میخونه

یه بار عمه مینا PIG  را  با I بزرگ نوشت بهش صفر داد و گفت اشتباه و

PIG  را piG اینجوری بنویس  به G هم میگه سل ( نت موسیقی )

آنیتا بالاخره لباس نو پوشید و مامان زهره براش لباس بافت و کیمیا هم خیلی

 خوشش اومد و گفت برای خودش هم اینجوری ببافه فقط شلوارش را به

بلوزش نبافه چون میخواد بره دستشویی

این  را هم مامان درست کرده برای سرگرمی

ان شاله ادامه مطالب را برای پست بعدی مینویسم

برای کیمیا یه بسته آموزسی زبان خریدم که بعد توضیحاتش را میدم

ني ني شكلك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد