کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 9 روز سن داره

دختر یلدا

یه خونه تکونی دیگه

1393/2/7 15:49
نویسنده : مامان و بابا
313 بازدید
اشتراک گذاری

اردیبهشت ماه بود که من از سرو روی خونه دیگه خسته شده بودم و همه چی تکراری بود که با مشورت با بابا امیر تصمیم گرفتیم به خونه  یه تغییراتی بدهیم بنابراین  دست به کار شدیم موسسه کیمیا به دلایلی که ما متوجه  نشدیم پلمپ شد و کیمیا اخرین کاردستی اش را که بعداز نوروز برده بود تحویل گرفته بود طفلکی تازه داشت با  بچه ها دوست میشدو اگه یه روز هستی را نمی دید خیلی ناراحت میشدولی چه میشد کرد اموزش پرورش دست گذاشته بود روی همه این موسسات که زیر نظر wat بودن و تقریبا تابلوی همشون را توی اصفهان پایین اورد دقیقاً همون روزها بود که عمو مهدی می رفت خواستگاری و جواب مثبت شنیده بودن و خلاصه خونه حسابی شلوغ بود و همه کارها تقریبا طبق معمول باهم شده بود . بابا امیر دست به کار شد و اسباب اثاثیه را جمع کرد و رنگ خرید و کاغذ دیواری دیدم و کفپوش و ......حدود  یک ماهی دستمون حسابی  بند بود و بابا هم حسابی خسته شده البته بابا اون موقع کارهاشو کردن بود تا توی  یه بیمارستان استخدام بشه و منتظر خبر بودیم برای همین تقریبا بیکار بود وحسابی خودشو با خونه مشغول کرده و کیمیا خانوم هم از این فرصت بهم ریختگی حسابی استفاده میکرد و دوست داشت و رنگ کاری میکرد و چون وسایل اتاق را جمع کرده بودیم یکبار داشت اواز می خوند که متوجه شد صداش بلندتر و می پیچه بعدا ز بابارسید چرا صدام اینقدر بلند و بابا امیر هم طبق معمول  با جزییات براش توضیح داد و دیگه از اون روز به  بعد فلوت میزد و شعر میخوند .

کیمیای نقاش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد