کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دختر یلدا

نامزدی و عقد عمو مهدی و درخواست ازدواج کیمیا

1393/3/6 8:00
نویسنده : مامان و بابا
491 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

بالاخره سور و سات مراسم نامزدی اماده شد و 11 اردیبهشت مراسم نامزدی برپا شد و کیمیا که عاشق عروسی و شادی بود لباس پوشید و موهاشم را هم به قول خودش گل کرد اماده و حاضر برای رفتن  به جشن نامزدی ، شب خوبی  بود و کیمیا چون دفعه اول بود با این خانواده اشنا میشد خیلی اروم و متین برخورد کرد وفقط لبخند تحویلشون میداد .اون شب  به خیر و خوشی تموم شد برگشتیم خونه .

فردای اون  روز من را صدا زدو گفت : مامان اجازه میدی من  با شهاب ازدواج کنم

گفتم : چرا میخواهی ازدواج کنی

گفت : اخه خوبه شیرینی میدن کیک میدن خوش میگذرونه

 

بعداز مراسم نامزدی برای تولد حضرت محمد قرار عقد گذاشتن ولی  یه عقد کوچک و خودمونی اون کیمیا خیلی بیشتر ذوق داشت و به قول خودش شیک کرده بود و موهاشم  را هم گل کرده بود و عمو را همراهی میکرد و دسته گل عروس را  را حمل میکرد .

مراسم عقد توی مهظر  بود و بعداز اون همه رفتیم خونه پدر عروس و کیمیا  بعداز کمی نشستن  دیگه  طاقت نیورد و  با آوا دختر خواهر عروس شروع  به  بازی کردن و مسابقه دو گذاشته بودن

تا اخر شب اونجا بودیم و کیمیا حسابی  با عمو رقصید و شا باش گرفت و بعد میداد  به عروس و دوباره میومد عین همون پول را از مامان صدیق میگرفت

بهش گفتم : مامان شا باشها را برای خودت میدن نده به کسی

گفت : اخه عمو و عروسش ازدواج کردن پول میخوان قه قهه

گفتم :پس چرا میایی دوباره میگیری

گفت : برای اینکه دوباره بهشون بدم خندونک

اون شب هم تموم و برگشتیم سمت خونه که تو راه خونه خودش را زده بود به خواب ، ما فکر کردیم خوابه بابا بغلش کرد بردش توی تختش که ناگهان خندید و چشماش  را باز کرد و گفت : گول خوردی

گفتم چرا اینکار را کردی

گفت: دوست داشتم بغلم کنید

 

سفره عقد

آرزوی خوشبختی و سعادت برای همه عمو و زن عمو را  را داریم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد