کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دختر یلدا

باغ بهادران 14 مرداد

1393/5/28 7:48
نویسنده : مامان و بابا
821 بازدید
اشتراک گذاری

ما ماهانه جلسه قرض الحسنه داشتیم و چون تابستون بود قرار شد جلسات را در بیرون از خونه برگزار کنیم این دفعه قرارگذاشتن برن به  باغ بهادران ، برای همین اعضای هیت ویلا اجاره کردن و روز 14 مرداد را به همراه کل اعضا جلسه به باغ بهادران رفتیم ما عصر  راه افتادیم به همراه بابا حسین و مامان صدیق و عمه مینا ، متاسفانه بابا امیر کار داشتن و نتونستن بیان . حدود ساعت 7 رسیدیم ویلا ف بسیار ویلای زیبایی بود و جای همه اونایی که نیومده بودن حسابی خالی بود بابای شهاب هم نیومده بود خلاصه کیمیا و شهاب از دیدن هم خوشحال شدن و مشغول بازی شدن ،

در حال بازی

نقاشی

اون شب علی اقا بابای هما یکی از دوستان هنرمندشون را اورده بود و طنز پردازی میکردن و اخر شب  برای اینکه بچه ها حوصلشون سر نره از بچه ها دعوت کردن برن روی سن ، وقتی با کیمیا صحبت ، کیمیا اولش صداش میلرزید بعد از معرفی خودش ، ازشپرسیدن میخوای بزرگ شدی چه کار بشی و کیمیا  با ابرو بالا انداختن اشاره کرد که جواب نمیدم و اون اقای مجری و بقیه از این حرکت کیمیا خندشون گرفته بود بعد ازش خواست شعر بخونه و اون شعر دوتا خاتون را خوند و بعد ازش خواست برقصه و دخمل گل من چون باله میرفت خیلی اهسته می رقصید

و مجری برنامه حسابی دخمل را به خاطر یواش بودنش دست انداخته بود

خلاصه اون شب تا ساعت 2 بیدار بودیم و خندیدیم خیلی خوش گذشت

فردای اون روز بهار دختر اکبر آقا که 6 ماه از کیمیا بزرگتر بود به جمع اونا پیوست و چهار تایی حسابی  بازی کردن و خوش گذروندن

شهاب - هما - کیمیا - بهار

 

خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد