کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 9 روز سن داره

دختر یلدا

کیمیا و اذر 93

1393/9/5 8:02
نویسنده : مامان و بابا
385 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز صبح ازت پرسیدم : مامان جونم میخوای چکاره بشی

گفتی :  یه کاری که پول توش باشه

تعجب کردم گفتم چکاری ؟؟؟؟؟؟

گفتی : ماشین  بخرم و بفروشم

 

یه روز دیگه: سرت داد زدم

با خونسردی کامل زدی سر شونم و بهم گفتی : مامان تارهای صوتیت خراب میشه

باز هم تعجب کردم .

 بیشه ناژون

ساعت 11 شب روز 21 اذر با خاله مینا و دایی بهنام ( به قول خودت ) و مادرجون و مهرنوش  رفتیم بیشه نازون و دایی بهزاد پیش بابا حسن توی خونه موند . هوا خیلی سرد بود و چون فرداش روز تعطیلی بود همه مردم جمع شده بود لب رودخونه و هرکس برای خودش آتیشی به پا کرده

ناژون

کیمیا از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه و کمک میکرد تا بساط نشستن را درست کنیم و یه اتیش اماده هم زیر نور یه چراغ لب رودخون پیدا کردیم و زیر انداز پهن کردیم نشستیم و جاتون خالی نسکافه داغ و تخمه و شیرینی هم برده بودیم .کیمیا اون شب جک میگفت و شعر میخوند

تازه یاد گرفته بود جک بگه خودش میگفتو خودش میخندید

شب خوبی بود ساعت 1.30 نشستیم ، البته کیمیا ساعت 1 خوابش گرفت و خوابید

لیمو شیرین خوردن کیمیا

گرفت اب لیمو شیرین

گیتار زدن

گیتار زدن

 

باز در خانه و کارت خوانی زبان

 کلمه بازی

 

این ماه بعضی  روزها کیمیا با من میومد  باشگاه و خلوت که میشد شروع میکرد با وسایل ورزش کردن

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد