عمل بابا حسن
میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی
میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی
میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم
” خدایا ” دوستت دارم
بابا حسن روز 9 اذر عمل قلب داشتن صبح خاتون با مامان صدیق و عمه مینا و .. رفت شاهین شهر خونه ننه و من هم با بقیه راهی بیمارستان شدیم دقیقه نود بود رسیدم باباجونم را روی تخت دراز کشیده بود تا دیدمش بازوش را بوسیدم و گریه افتادم طالقت دیدنش روی تخت برام کابوس بود خندید و سراغ همه را گرفت و بعد بردنش خیلی سخت بود و توی اسانسور خدا حافظی میکرد و می خندید روحیه اش خوب بود ولی من داغون بودم
تا ساعت 5.30 منتظر بودیم تا خبر دادن عمل به خوبی تموم شد و من یه کم اروم شدم و اشک شوق ریختم روز خیلی بدی بود . هنوز به هوش نیومده بود ساعت 9 یه لحظه توی اتاق ICUدیدمش قلبم لرزید بیهوش و رنگ پریده روی تخت دراز کشیده بود بعد رفتیم خونه ولی دلم پیش عزیزم بود
خدایا شکرت هزاران هزاران هزارن مرتبه شکرت به خاطر عمل بابا حسن ،
از آقای دکتر میر محمد صادقی ( معروف به پنجه طلا )که نه تنها یه دکتر بلکه مثل یه برادراین عمل را انجام دادن وفرشته ای هست اسمانی که خدا برای بندگانش روی زمین افریده است و با پنجه های طلاییش این عمل را انجام داد کمال تشکر رادارم
شفای همه مریضها ان شاله