جشن دندون
چند روزی بعد از جشن تولدت حس کردم دندون جلوت کمی شل شده فکر کردم به جای خورده ازت پرسیدم گفتی نه درد ندارد
بعد از چند روز دوباره چک کردم دیدم نه واقعا لق شده اون موقع با خوشحالی بغلت کردم خودش هم تعجب کرده بود بوسیدم و گفتم : عزیزم یه دونه از دندون هات لق شده و قرار بیفته
گفت: با ناراحتی خون میاد درد داره مامان چرا خوشحالی
گفتم : نه درد داره نه زیاد خون میاد خوشحالم چون داری کم کم بزرگ میشی عزیزم
چند روز بعد سر میز ناهار داشتی غذا میخوردی که گفتی : مامان سنگ تو برنجت هست
گفتم : مامان بریز بیرون اون دندونت که افتاد
ترسیدی و گفتی پر خونه
گفتم : اصلا خون نمیاد و داخل برنجها دندونت را پیدا کردم و گذاشتم کف دستت
خوشحال شدی و رفتی تو آینه خوت را دیدی و دویدی بالا به همه نشون بدی و شب هم برام جشن دندون گرفتی و سفره هفت سین پهن کردی و شمع روشن کردی و مهمون دعوت کردی و ......
البته دندون بالایی دوسال پیش شکست و دندون پایین جدید افتادن ....
الهی بلاگردونت باشم هستی من ............