سیزده بدر 94
امسال سیزده بدر طبق معمول سالهای پیش تصمیم برا این شد که به باغ جعفر قلی بریم خودم حال خوبی نداشتم و گوشم به شدت درد میکرد ولی چون بابا حسن و عمه و عمو عباس میخواستن بیان ماهم تصمیم گرفتیم بریم صبح ساعت 9 راهی شدیم و یه ساعت بعد هم رسیدیم همه اومده بودند ولی متاسفانه من حالم اصلا خوب نبود و یه قرص مسکن خوردم و خوابیدم زیا متوجه اطراف نبودم و کیمیا هم با انیتا بازی میکرد .ناهار خواب بودم ، جاتون خالی ناهار جوجه پختن. اصلا دلم نمی خواست این جوری باشه خیلی داغون بودم
بعد از ناهار کیمیا با بابا امیر بادبادک را فرستادند اسمون و بازی کردند
عصرهم جای همه خالی بود بالاخص عمه مینا و.. اش زرشته پختن
این هم غروب ...
برای بقیه روز خوبی بود و خوش گذروندن کوه رفتند و بازی کردند ولی من حال خوبی ند اشتم و از سیزده بدر که برگشتیم رفتم داروخانه و قطره گوش درد گرفتن
امیدوارم سال خوبی را شروع کرده باشیم و تا اخر سال مریضی از همه بدور باشه ...