ابان 92
سلام خانومي اين دفعه بابا امير كه از تهران اومدن برات يه بسته 90 تايي مگ مغناطيسي خريده بودن خيلي دوستشون داشتي حسابي باهاشون سرگرم شده بودي . اون شب قبل از رفتن به ترمينال براي اوردن بابا امير حسابي به خودت رسيدي و به قول خودت خوشگل كردي ووقتي دايي بهزاد اومد بغلت كنه خودتت را كناركشيدي و گفتي : من برا تو خودم را خوشگل نكردم براي بابام خودم را خوشگل كردم . وقتي هم منظر بوديم تا بابا بياد دل تو دلت نبود هم برا بابا و هم برااينكه بدوني چي برات خريده تا اينكه بابا اومد و پشت صندلي ماشين را خالي كردي و گفتي بابا اسايلت...
نویسنده :
مامان و بابا
10:05