الو بابا بابا
دیشب با دخمل گلم رفتیم روی بالکون کمی هواخوری کیمیا توی بغلم بود و نشستم روی صندلی و باد خنکی می اومد سرش را چسبونده به قلبم و نگاش را دوخته بود به گلدون روی بالکن دلم می خواست بدونم داره به چی فکر میکنه بهش گفتم خاتونم به چی فکر می کنی ؟ گفت : ما ما نی نی نیس خواب مامان فیش فیش ( مامان نینی ها نیستن پیش ماماناشون خوابند و شیر می خورند ) گفتم : بله جونم در همین حین بابا امیر زنگ زد ذوق زده شده و پرید بالا و گفت : ماما ماما بابا بابا گوشی را دادم تا با بابا امیر حرف بزنه گفت : ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:14
کد بانو
سلام فرشته کوچولوی من دیروز ظهر وقتی رفتم خونه دیدم خانومی مشغول نظافتند یک صندلی گذاشته زیر پاش و جلوی ظرفشویی وداره لباس عروسکش را می شوره وقتی من را دید لبخندی زد و ذوق کرد و با اشاره گفت بیا وقتی رفتم کنرش بوسیدمش وگفتم مامانی چه کار میکنی ؟ شروعکرد به توضیح دادن که چه کار کرده و لیوان شکسته و مادرجونش را خیس کرده و لباسش را هم نشان داد که خیس شده و حسابی شیطونی ...... عصر هم بردمش حمام حسابی اب بازی کرد و لبلسهاشو شست و..... عصر هم بردمش اول فروشگاه و بعد پارک و باز ی بازی تا بالاخره از خستگی بیهوش شد و خوابید ...
نویسنده :
مامان و بابا
9:35
سیزدهمین نمایشگاه کودک . اولین نمایشگاه کیمیا
١١/٠٤/١٣٩٠: امروز عصر با مادرجون و خاله نانا ( مینا ) و کیمیا جونم رفتیم نمایشگاه کودک خیلی خوش گذشت بدن شرح : توی نمایشگاه سی دی های خاله ستاره و کمک اموزشی زبان و این ماشین و چند تا کتاب قصه براش خریدم مبارکت باشه عسلم ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:14
یک مسافرت کوچولو به پونه زار
سلام جاتون خیلی خیلی خیلی ............خالی مخصوصا جای بابا امیر بدون شرح و با عکس بهتون نشون میدم که یک بهشت گمشده توی ایران یمک جای بنام ابشار پونه زار توی شهر فریدونشهر اصفهان وسط چله تابستون واقعا بهشت .... صبح زود روز پنج شنبه با خانواده عمه ام و خانواده خودم راه افتادیم به سمت فریدونشهر اون شبل خونه بابا بودیم و کیمیا صبح خواب بود بیدارش کردم ولی ببینید چطور هنوز خوابه ... لباس پوشندمش و سوار ماشین شدیم بای صبحانه کنا ریک مزرعه ایستادیم و کیمیا اون موقع چشمانش را باز کرد ووقتی دید توی خونه نیستیم و تازه یک عالمه ببعی اونجا بودند قیافه اش دیدنی بود ...
نویسنده :
مامان و بابا
7:51
عید مبعث مبارک
سلام ماه من چندروز ی وقت نکردم از خاطرات خاتون براش بنویسم الان هم خیلی کار دارم فقط اومدم بهش بگم خیلی دوستش دارم و عیدش مبارک و می بوسمش فقط یک چیز جالب یک جیغ به جای خنده بهش گفتم بخند تا ازت عکس بگیرم آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . . عید مبعث مبارک باد ...
نویسنده :
مامان و بابا
13:22
عمو زنجیر باف
٠٤/٠٤/١٣٩٠: عمو زنجیر باف بله زنجیر من را بافتی بله پشت کوه انداختی بله بابا اومده چی چی اورده نخود و کشمش با صدای چی وووووژژ با کیمیا این بازی را انجام ممیدادم البته برای اولین بار ووقتی...
نویسنده :
مامان و بابا
8:55
پیر شدی مامان
زندگی من ازبس خوبی از بس ماهی و صبوری و خوش اخلاق من هم این شعر را تقدیمت می کنم میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید دخترم جـــــونم فـدات برم قــــربــون چشات تو اگــــــــه نگام کنی جون میدم واس نگات بالاخره دیروز واکسنت را زدم اولش خیلی مشتاق بودی با بچه های دیگه بری اتاق واکسن و ببینی برای چه گریه می کنند ووقتی نوبت خودت شدی دلیلش رافهمیدی وبا تزریق واکسن فقط می گفتی : اوخ اوخ ماما ولی الهی قربونت برم زود اروم شدی وعصرش دیدم نمی تون...
نویسنده :
مامان و بابا
10:04
چه گونه با لجبازی برخورد کنیم ؟
یعنی اگر همیشه با کودکان رفتار ثابتی داشته باشیم، کمتر لجبازی میکنند؟ معمولا اینطور است. نحوه دستوردادن والدین نیز موثر است. اگر والدین زیاد دستور بدهند، کودکان خسته میشوند و از انجام آن خودداری میکنند. گاهی کودکان برای آن دستوری را اجرا نمیکنند که کسی به آنها یاد نداده چگونه آن کار را انجام دهند. برای مثال، کودک طرز استفاده از قاشق و چنگال را نیاموخته اما والدین توقع دارند آداب صحیح غذا خوردن را رعایت کنند. گاهی نیز توجه زیاد والدین به رفتارهای نامناسب کودکان موجب میشود که رفتارهای نادرست آنان تقویت شود؛ به طوری که کودکان به دلایل مختلف به جر و بحث کردن، نق زدن و م...
نویسنده :
مامان و بابا
9:57
واکسن 18 ماهگی
١/٠٤/١٣٩٠: امروز قراره ببرمش واکسن 18 ماهگی اش را بزنه خدا کنه زیاد اذیت نشه من بیشتر نگرانم دختر گلم می دونم مثل همیشه صبوری رايجترين پرسشهاي والدين درباره واکسيناسيون کودکان شما تنها پدر و مادري نيستيد که در روزهاي مقرر واکسيناسيون کودک خود دچار نگرانيهاي مختلف و گاه بيمورد ميشويد. يک سري پرسشهاي خاص درباره...
نویسنده :
مامان و بابا
9:29