باغ بهادران 2
چند تا عکس بالا از 16 خرداد که که برای اولین بار با دایی علی و سعید و خاله رفتیم و کیمیا همبازی نداشت .
چند روز تعطیلی عید فطر را تصمیم داشتیم با خانواده به باغ بهادران بریم چهارشنیه شب را مامان صدیق آش رشته پختن و همه فامیل را دعوت کردن و رفتیم پارک . شب خوبی و بود و حسابی به بچه ها خوش گذشت و همون باشب خاله و دخترهاش قرار شد برای فردا بریم باغ بهادران . من مرخصی نداشتم برای همین معلوم نبود بریم یانه از طرفی هم کیمیا دلش می خواست بریم و من تصمصم گرفتم که با تلفن خب بدم که نمیام و صبح ساعت 6 راهی شدیم خاه و فیروزه و فرزانه و فریبا و بچهاشون بودن وو شهاب هم بود و کیمیا و شهاب از دیدن هم حسابی خوشحال شدن . جاتون خالی هما بسیار خنک و عالی بود و صبحانه را کنا ر رود زایند رود خوردیم و حسابی و گفتن و خندیدن و کیمیا و شهاب کنار هم صبحانشون را خوردن و بعدش شروع کردن به
بازی .
. گ
این جا با خرده های چوپ با کمک بابا امیر خونه ساختید
جفتتون گرسنه بودین و غذا هم نیمه پز بود ولی سرییع یه سیخ کباب براشون درست کردن و هر دوتا خوردن
درخواست عکس با این ژست
بعداز ناهار حسابی اب بازی کردیم
خدایا شکرت