شعرهای کیمیا
عزیز دلم ، خودش یک شعر گفته البته برای علی کوچولو عروسک دلبندش که خیلی دوستش داره ولی بیشتر وصف حال خودش ،
علی چوچولو مامان ، باباش نیست باباش رفته کار 9و10 میاد بابا امیر نیست
اینر ا با اهنگ خاص خودش روزی چندبار می خونه و محکم علی را بغل میکنه .
الهی مادر بلاگردونت باشه با این همه ذوق
و سعی میکنه شعرهای دیگه را هم دست کار یکنه مثل
یک توپ دارم گل گلیه ( قل قلیه ) سرخ و آبی
می زنم زمین بالا میره من این توپ را دوست داشتم درسام نوشتم بابام برام هدیه خرید
یک توپ گل گلیه خرید .
تپلویم تپولو صورتم مثل هلو مامان خوبی ندارم نیست توی خوچه ( خونه )
عمو زنجیر باف ببله ( بله ) زنجیر منو بافتی نه نه پشت کوه انداختی نه نه بابا چیچی اورده هیچی با صدای چی ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ( صدای هواپیما )
دخترم یک گوله احساساته اگه توی یک فیلم که با هم داریم می بینیم صحبت و مادر و فرزند ی باشه تا اخر فیلم ده بار منو می بوسه
و موقع خواب هم دستش را حلقه میکنه دور گردنم و زل می زنه توی چشمام و به قصه هام گوش میده و اخر سر هم می بوسدم
دیشب نصف شب فکر کنم خواب می دید اومد سمت من و من را بوسید و خندید .
صبح هم که داشتم با شیشه بهش شیر میدادم همش می خندید .
الهی من قربون این خندهات .
وقتی بهش میگی من قربون کی بگردم میگه : من
میگم : فدای کی بشم : میگه خاته مینا یا اگه این سوال را کسی دیگه ازش بپرسه میگه : مامان
دوست داره آرایشم کنه البته فقط با سرمه تمام صورت من را سیا ه میکنهو عاشق لاک زدنه یک روز من داشتم نماز می خوندم فرصت را غنیمت شمرد و ناخن پای من را لاک زدن و کسی هم نبود به دادم برسه تا و هرچه بهش اشاره میکردم با خنده جوابم را میداد ایکه نماز م را شکستم
خودش موهاش را برس میکشه و به زور روی انگشت پاش می ایسته تا توی اینه خودش را ببینه
دیروز صبح بهش میگم بیا بریم صبحانه بخوریم با یک ژستی به م میگه من درس دارم بیار اینجا بخورم و نشسته بود پشت میز و مار میکشید .
هر چیزی را بهش یادبدم میره به مامان بزرگم یادمیده بنده خدا انهم کمی گوشهاش سنگینه وکیمیا هم که متوجه این موضوع نیست دیروز کتاب انگلیس اش را باز کرده بود و ازش زبان می پرسید و میگفت :
مامابی ( مامانی ) car کو؟ مامان بزرگم هم که نمی شنید میگفت : نه امروز مامانت سر کار نمی ره
کیمیا چندین با رتکرار کرد و خسته شد و گفت :
مامابی bus کو ؟ و باز هم نتیجه نگرفت .....