کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 25 روز سن داره

دختر یلدا

نمی دونم

1391/3/9 9:10
نویسنده : مامان و بابا
439 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

نمی دونم چرا امروز این همه بازدید کننده داشتم جای خبری ست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

 خاتونم دوروزی بود شدید مریض بود و توی خونه بودم و تو  با شیرین زبونیهات پرستاری می کردی و اتیش می سوزوندی ؟

دیروز حالم بهتر بود و وبابا امیر هم خونه بود و عصر با هم رفتیم که بابا امیر متون زبانش را بده ترجمه کنند وقتی داشتیم برمی گشتیم از کنار  رودخون که رد شدیم گفتی :

 

بابا امیر این جا خو شچل (خوشگل ) است من اینجا را دوست دارم

و با این حرف زدنت ما مجبور شدیم کمی کنار  رودخونه بمونیم و قدم بزنیم بعداز برگشتن کیمیا خانوم با بابا امیر مسابقه گذاشتند ببینن کدوم زودتر می رسند به ماشین و کیمیا نفس  نفس می زد و می گفت : بابا زود  من برنده  

وقتی به ماشین رسیدیم گفت : من اب

بابا امیر گفتند : رفتی داخل مغازه فقط اب و چیزی دیگه برندار چون قبلش بستنی خورده بودی

کیمیا هم گفت : چشم

وقتی وارد مغازه شدیم هرچی بهت گفتم مامان چیزی نمی خوای ؟

گفتی : نه  اب  اب 

و بعد اب خریدیم اومدیم خونه

اون شب بابا حسین  جاتون خالی جوجه کباب درست کردند و کیمیا که شامش دیر شده بود دور منقل اتیش می تابید و میگفت : من غذا   نپخت   نپخت  

تا اینکه غذا پخت و کیمیا خورد

نوش جونت

بعدش هم با  بابا امیر با ابرنگهات نقاشی کشیدی

  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد