شهربازی و سیتی سنتر بهمن 96
12 بهمن 96 عصر باهم رفتیم سمت سیتی سنتر اصفهان. قولش را به بچه ها داده بودم
فسقلی کمند خانوم میگفت؛ آخ جون شهر بازی.... سیتی سنتر
بلا شده هزار ماشاءالله.... لوس بابا امیر
توی ماشین تا برسیم اونجا هردوتا شون خوابیدن
تا رسیدیم کمی خرید کردیم و رفتیم شهر بازی
اولش کمند ترسید ولی بعد دل نمی کند من و فسقلی رفتیم سمت بازیهایی مناسب کمند و خاتون و باباش هم رفتن سمت بازیهای کیمیا....
بعد بازی حاضر نبود بریم ولی براش توضیح دادم و بالاخره رضایت داد و رفتیم سمت فروشگاه و خرید کردیم و برگشتیم سمت خونه...
خیییلی بهشون خوش گذشت
فسقلی کمند خانوم میگفت؛ آخ جون شهر بازی.... سیتی سنتر
بلا شده هزار ماشاءالله.... لوس بابا امیر
توی ماشین تا برسیم اونجا هردوتا شون خوابیدن
تا رسیدیم کمی خرید کردیم و رفتیم شهر بازی
اولش کمند ترسید ولی بعد دل نمی کند من و فسقلی رفتیم سمت بازیهایی مناسب کمند و خاتون و باباش هم رفتن سمت بازیهای کیمیا....
بعد بازی حاضر نبود بریم ولی براش توضیح دادم و بالاخره رضایت داد و رفتیم سمت فروشگاه و خرید کردیم و برگشتیم سمت خونه...
خیییلی بهشون خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی