تصادف 96
امروز 21 اسفند 96 خطر بزرگی از سر من و کمند و امیر گذشت.
کمند را برده بودیم برای سرما خوردگیش دکتر. بعد معاینات دکتر راستقلم و تجویز انتی بیوتیک بر خلاف میلش و میل من به خاطر عفونت گوش. موقع برگشتن تصادف کردیم من یک لحظه را یاد دارم که خودم را انداختم رو سر کمند که از ماشین پرت نشه بیرون. پیشونیم خورده بود به کجا نمیدونم ولی باد کرده و فقط گریه میکردم و کمند رت می بوسیدم و نگاش میکردم ببینم سالم.
اخه نشسته بود روی کنسول وسط ماشین.....
با باز شدن کیسه های هوا ما جون سالم به در بردیم..
مقصر ماشین طرف مقابل بود که فرعی به اصلی را رعایت نکرده بود... در هر صورت با کمک داداشم رفتم خونه مامانم خیلی ترسیده بودم....
کمندم برای همه توضیح میداد تصادف کردیم مامانم افتاد وماشین خراب شد با خانوم تصادف کردیم
عصر میخواستم با بابا بریم خرید ولی کمند سوار ماشین نمیشد ومیگفت تصادف میکنیم مامانم میفته....
با صحبت راضی شد و سوار شدیم و رفتیم خرید تا کمی فکرش تغییر کنه...
حسابی هم خرید کرد...
اینم ماشین ما
کمند را برده بودیم برای سرما خوردگیش دکتر. بعد معاینات دکتر راستقلم و تجویز انتی بیوتیک بر خلاف میلش و میل من به خاطر عفونت گوش. موقع برگشتن تصادف کردیم من یک لحظه را یاد دارم که خودم را انداختم رو سر کمند که از ماشین پرت نشه بیرون. پیشونیم خورده بود به کجا نمیدونم ولی باد کرده و فقط گریه میکردم و کمند رت می بوسیدم و نگاش میکردم ببینم سالم.
اخه نشسته بود روی کنسول وسط ماشین.....
با باز شدن کیسه های هوا ما جون سالم به در بردیم..
مقصر ماشین طرف مقابل بود که فرعی به اصلی را رعایت نکرده بود... در هر صورت با کمک داداشم رفتم خونه مامانم خیلی ترسیده بودم....
کمندم برای همه توضیح میداد تصادف کردیم مامانم افتاد وماشین خراب شد با خانوم تصادف کردیم
عصر میخواستم با بابا بریم خرید ولی کمند سوار ماشین نمیشد ومیگفت تصادف میکنیم مامانم میفته....
با صحبت راضی شد و سوار شدیم و رفتیم خرید تا کمی فکرش تغییر کنه...
حسابی هم خرید کرد...
اینم ماشین ما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی