مامان عاشقتم
مامان عاشقتم
یاد گررفته بود توی گوشم یواش میگفت .مامان عاشقتم مامان دوستت دارم مامان میمیرم برات .دست مینداخت گردن و میگفت اجازه هست بوست کنم و بعد که بهش میگفتم . بله چند بار بوسم میگرد و میگفت . دوستت دارم مامان من تور ا اذیت نمیکنم
با این زبونش ما ررا از سوراخ میکشید بیرون یاد گرفت بود تازگی ها با باباحسن بازی کنه و زنگ میزد خونه بابا حسن و میگفت . شما پیاز میخوایید براتون بیارم و این بهانه رفتن به خونشون بود
عاشق عمو بهنام بود و بازی کردن باهاش بود
از یک تا 15 را می شمرد و حروف لاتین را حفظ بود و از یک تا ده لاتین را حفظ بود هشت تا شعر حفظ بود
این قدر زود همه کارهاش تکمیل میشد و باور م نمیشد داره بزرگ میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی