بهار و تابستان 1402
امسال بهار و تابستان هم عالی در حال گذر بود، تا جایی که وقت و کارم اجازه میداد حواسم به به بچه ها بود و تدارکات تفریح را براشون فراهم میکردم
کلاس موسیقی را شروع کردند
کیمیا گیتار
کمند کیبورد
تفریح با دوستان هم سرجاش بود
کمند را برای اولین بار شنا بردم و خیای دوست داشت و علاقه زیاد نشون داد
مامان جون صدیق یک ماهی فنلاند بود
منم شرکت بازرگانی و نیروگاه وقتم را پر کرده بود
اتفاقات تلخ و شیرینی تو کار برای خودم افتاد...
ولی همش تجربه شد
شهریور هم منتظر حضور دایی بودیم که سوپرایز شدیم و 28 مرداد صبح رسید ایران
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی