کیمیا و خانه شهریور 93
اینا هم عکاسی های بابا امیر
نقاشی روی بادبادک و مسابقه سه نفره بین مامان و بابا و کیمیا و این هم نتیجه ...
می خواستیم بریم مهمونی هوس کرده روسری سرش کنه ....
یکی از مریضهای بابا امیر برای روز دختر کادو براش خریده بود فقط یه کم تنگ بود
یه روز جمعه با دایی نادر و بابا حسن رفتیم به یه روستا بنام کشه خیلی خوش گذشت
این هم ژله مهمونی مامان صدیق برای پاگشای زن عمو الهام که درست کردم
یه چند روزی عادت کرده بود بریم پارک ملک شهر و توی الستخر توپ بازی کنه
ابن جا هم باهام اومده شرکت و طبق معمول اتیش می سوزند
این عکس از مهمونی قرض الحسنه است که خونه مامان صدیق سال 91 برگزار شد چند وقت پیش توی عکسهای عمه مینا پیدا کردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی