چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز… روز تو! روزی که تو آغاز شدی! سالگرد ازدواجمون مبارک امسال سالگرد ازدواج با رعایت پروتکل بهداشت بود امیر چند روزی کرمان بود و مجبور بودیم کمی دور باشیم تا قرنطينه تموم بشه...
یک تفریح کوچولو بعد از قرنطينه شروع دست بند سازی کیمیا خاتون آریا ،عضو جدید خانواده ورزش جدید کیمیا تولد آنیتا جون ️ اینم عضو جدید خانواده آقا شهراد این دو مینوها را بعد. آزمایش خون چون بهش قول داد بودم خریدم روز اول که بردمش حاضر نشدند نه کمند و نه کیمیا آزمایش ندادند و حالشون بد شد ولی کمند دو روز بعدش گفت من میرم آزمایش میدم.و اصلا نمیترسم و با سر تیز سوزن هم بزنید منم یک روز صبح بردمش خیلی جالب بود آستین بالا زد. نشست و گفت بزنید و ...
این هم از ادامه دوران قرنطينه در منزل کیمیا خانوم دست به کار کیک پختن کردن درسها سنگین شد و هرروز کار ما در امر آموزش بیشتر میشد بابا امیر یک جفت رو تختی جدید خرید برای دخترها اینم لیوان جدیدی که خاله مینا ب ای کیمیا خرید ...
کمندم لحظه بدنیا اومدن تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایي خدا کند که عروس صنوبرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس میرقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی  ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ امسال توی تاریخ تولد کمندم به خاطر شرایط کرونا، نتونستم تولد بگیرم فقط چند تایی عکس گرفتم تا بعد سر فرصت مناسب انشالله بعد از این بحران، یک تولد عالی براش بگیرم ...