کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

دختر یلدا

بدون عنوان

1390/3/23 11:58
نویسنده : مامان و بابا
303 بازدید
اشتراک گذاری

 روز وداع

ودوباره جدایی و لحظه ای که من دلم نمی خواست هرگز موقعش برسه  امیر روز 17 فروردین بلیط داشت و باید میرفت و من هم دوباره باید میرفتم خانه پدرم ، چون کیمیا باید به اونا عادت میکرد تا موقعی که میخوام برم سر کار اذیت نشه . امیر هم ناراحت بود که باید از  دردونه اش جدا بشه ولی چاره ای نبود . خلاصه امیر رفت وما هم برگشتیم خانه پدرم .

شروع کرده بودم برای کیمیا کتاب خوندن و اسامی اشیا را به اون یاد بدهم علاقه خاصی به حیوانات و پرنده داشت و چراغ و لوستر را هم دوست داشت وقتی به او میگفتی چراغ کو ؟ سریع بالا را نشون میداد و جهت و کلمه بالا را در توی همان چهار ماهگی یاد گرفت .

از این به بعد خاطرات کیمیا را به روز و تاریخ بطور مختصر براتون میگم :

25 فروردین :

چند روز قبل از این تاریخ شروع کرده بود به جیغ زدن ولی روز 25فروردین بعد از این که از حمام بیرون اومد دیگه جیغ نمی زد و فقط دهانش را باز میکرد و از ته گلوش یک اصواتی را تقلید میکرد  خیلی ترسیده بودم به مادرم گفتم مامان کیمیا صداش قطع شده و مامانم کلی خندید و گفت نترس مگر تلفن  یا تلویزیونه که صداش قطع شده باشد .

26 فروردین :

کیمیای من از دوماهگی اب زیادی از دهانش می امد ولثه هاش خیلی خارش داشت امیر میگفت به خودم رفته و دندوناش توی 4 ماهگی در می اید ولی هنوز خبری نبود قبلا لثه گیرش را خودم نگه می داشتم ولی اون روز لثه گیرش را خودش گرفت و به سمت دهانش می برد ولی هنوز قدرت کنترل نداشت . بعضی موقع ها امیر وقتی میدید کیمیا لثه هاش خیلی  خارش داشت انگشت اشاره اش را تمیز مشست و به دهان کیمیا میگرفت و اون هم لذت می برد

27 فرودین :

یک کار جالب اگه زبونت را در می اوردی اون هم این کار را میکرد و می خندید

28 فروردین :

امشب تولد ورود به 5د ماهگی بود براش کیک پختم و یک کتاب زبان و یک کلاه آفتابی براش خردیم جای باباش هم خالی

29 فرودین:

امروز به بهداشت رفتیم و واکسن چهار ماهی اش را زدیم . الهی بمیرم تب کرد و لی زود خوب شد

30فرودین :

برای اولین بار با شیشه به اون اب دادم داشتم تمرین میکردم ببینم اگه رفتم سر کار اون با شیشه شیر می خوره یا نه . مثل اینکه مشکلی نداشت

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

خاتون من خیلی مهربونه و شرایط  مرا واقعا درک میکرد و این را مدیون دعاهای هستم که به در گاه خالقش کردم و از او خواستم دخترم با درک و با شعور باشه

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد