کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

دختر یلدا

شیرینکاریهای دخمل

1391/7/9 8:12
نویسنده : مامان و بابا
276 بازدید
اشتراک گذاری

قلبقلبقلبقلبقلبقلب

 

فرهنگ لغت :

گالبمه  : قابلمه                                            خچنگ : خرچنگ

موساک  : مسواک                                          کبات :  کتاب

  عبق: عقب                                                 کنچال : چنگال

  قاقوش: قاشق                                            خچال  : یخچال   

  عباق: عقاب                                                  گنجل : جنگل   

  ن بردار : برندار                                             ن بتونم  : نمیتونم 

  کشوندمش : کشتمش                                   دمسال : دستمال

 

عاشق کباب، مخصوصا دنبه کبابی

قلبقلبقلبقلب

   شعر های که خودش هر از چند بار می خونه :

قطار  قطار   ازاده   کوپه  کوپه  .....   این شعر  را می خونه و به جای نقطه چین کلمات مختلفی مثل : لباس، موبایل ،  و....بغل

بعداز برگشتن از عروسی چند روزی این شعر  را ی خوند :

همگی بگید ماشاله   همگی بگید ایشالههورا

خوش میگذره    بله    خوش میگذره     بله  

لبخندلبخندقلبلبخندلبخند

موش بازی با دست

یه بازی داره که خودش تعریفش کرد و توی فامیل همه این بازی را می کنند : دونفر یا سه نفر احتیاج داره دستها می شوند موش و کیمیا اینها را بازی می دهد بعضی وقتهامامان موشها می شه ، و بعضی اوقات معلم موشها میشه و موشها که دستهای ما باشند گوش به فرمان کیمیا ، و حدود نیم تا یک ساعت به جرات میگم این باز ی را در گوشه ای اروم با هرکسی که اون روز زورش بهش رسیده باشه انجام میده و خیلی دوست داره ؛

وقتی دیدم این بازی را دوست داره براش یه موش کوچولو خریدم ولی قبولش نکرد و می گفت : این تکون نمی خوره و حرف گوش نمیده نیشخند

قهرقهرقهرقهر

قطره ویتامینش را با میل و رغبت می خورهچشمک

جیغ میزنه

دندوناش را با اب و نمک می شوره

قلبقلبقلبقلب

جدال بر سر درس خوندن با مامانی، و از وقتی که مامانی ( مامان بزرگ خودم ) اون حادثه وحشتناک براش افتاد و موقعی که از ماشین می اومد پایین، سرش گیج رفت و افتاد توی جوی آبو یکبار مرد و دوباره زنده شد ، کیمیا همش مواظبش است و هر جا می خواد بره می دوه دستش را می گیره و میگه مامانی می افته و جانمازش را راش میاره ، و.....

ولی بعضی وقتها هم بر سر درس خوندن و کلمه خوندن به هم  به جدال می نشینند و واقعا دیدنی است این جدال بین کیمیا با 2 سال و ده ماه و سن و مامانی با 88  سال سن ، چون مامانی عاشق اموختن است و در سن 75 سالگی حروف انگلیسی را یاد گرفت و اسم خودش و چند تایی از نوه ها را به انگلیسی می نویسه و.....

قلبقلبقلبقلبقلب


کیمیا گلم هم مرحله دوم تراشه الماس را  در حال سپری کردن است و توی فعلها کمی مشکل داره ولی روی هم رفته من سخت نمی گیریم .

چشمکچشمکچشمکچشمک

 

دیشب یه دفعه در حین دیدن بره ناقلا و گرگ بلا متوجه شد که توی دهان  یه زبان کوچولوی دیگه هم هست و اولش پرسید مامان این ببعی دو تا زبون داره

گفتم : همه داریمو دهانم را باز کردم تا ببینه  وقتی دید ذوق کرده بود خندهو دوید جلوی ایینه و دهانش را باز کرد و سرش را بالا نگه داشتم تا ببینه وقتی دید از خوشحالی پرید توی بغلم و گفت من هم دارم

 براش کاربردش را توضیح دادم و نگذاشت صحبت من تموم بشه دوید و برای خالش کاربرد زبون کوچکه را توضیح داد

چشمکقلبچشمکقلب

 

چند روز پیش می گفت : من کی می رم دانشگاه

گفتم : خیلی مونده اول باید بری مهد و بعد کلاس اول و.....

گفت : وقتی رفتم دانشگاه اونجا میشه  جیش کرد

گفتم : بله دستشویی داره قهقهه

 

شب جمعه 7 مهر خونه عمه دعوت داشتیم و کیمیا خانوم دوباره قصد جان ماهی ها را داشت و می خواست بهشون دوغ و پفیلا  بده

همون شب یکی از مهمونها پرسید کلاس چندومی : گفت : پنجم می رم  چهارم قهقهه

ببخش مامانی نمی دونم چرا نتونستم هیچ عکسی تزینی  برات بزارم

بامن حرف نزنبامن حرف نزنبامن حرف نزنبامن حرف نزن

قلب

 

 

 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد