اتفاق در شنا
روز چهارشنبه 14 مرداد قرارگذاشتیم با فرشته و میترا و مامان زهره و عمه بریم شنا ، ساعت 4.30 قرارمون استخر صبا بود همه اومدند و وارد استخر شدیم و حسابی شنا کردیم خوش گذشت خیییییییییییییییلی زیاد و بعد از سانس طبق معمول کیمیا را دوش گرفتم و بردمش سمت رختکن تا لباس تنش کنم هرجه فرشته گفت من می برمش گفتم : نه میارمش
خلاصه همجوری که داشتم دست در دست کیما میرفتم یه دفعه نفهمیدم دیدم لیز خوردم و نقش زمین شدم و سرم محکم خورد روی سرامیکهای کف رختکن ..چشمام سیاهی میرفت و یه لحظه برق از سرم پرید بلندم کردن نشستم اب قند برام اوردند و سریع لباس تنم کردن و رفتیم سمت خونه عمه که نزدیک اونجا بود کمی ییخ روی سرم گذاشتم خدا را شکر شکستگی نداشتم ولی خیییییییییییییییییلی ترسیدم یه لحظه گفتم : دیگه تموم کردم
کیمیا میگفت : مامان باورم نمیشد تو خوردی زمین فکر کردم غریبه ها خوردن زمین ..
خلاصه یه روز خوبمون تبدیل به خاطر بدی شد ..
بازهم خدا راشکر .....