فوت ناگهانی مامانی
روز 12 اردیبهشت ماه سال 97مصادف با نیمه شعبان عصر ساعت 2.30 بعد اظهر با کوله باری از خوبیها و خاطرات رخت سفر بر بستی و دنیا را با همه بدیها و خوبیها بدروذ گفتی .
مادر بزرگ (مامانی ) دوران کودکی و جوانی بعد 93 سال عمر از خدا و بعد از امید به زندگی بالای که داشت رفت رفت رفت برای همیشه ......
روحت شاد عزیزم
شعر مامانی برای دخترهای من میخوند
دختر دارم انار و به
خیمه زده کنار ده
اسب سفید تو گندم ااا
کوری چشم مردما
کمند شعر را حفظ بود ....
یادت گرامی و روحت شاد
مامانی یک دنیا تجربه از زندگی بود از خوشی و بدی های زندگی از بلندی ها و کاستی ها
عاشق آموختن بود
توی سن 70 سالگی سواد دار شد و در کنارش حروف انگلیسی یاد گرفت و به ما نشون داد اگر بخواهی میشود
نقاشی میکشید و کتاب و روزنامه و متنهای تلویزیون را می خواند ....
کتابچه شعر بود ....
همیشه میگفت : اگر من پدر و مادر پولداری داشتم و شرایط مساعد بود عاشق علم بودم و پروفسور میشدم
با سیاست و با جذبه بود