تابستان 97
امسال تابسنون هم با عمو بهنام و باباجون و مامان جون رفتیم شمال .از 17 رفتیم تا 23 . این دفعه رفتیم سمت بابلسر ، مثل دفعه قبل همه چی عالی بود وای یه خاطر از کمند دارم از روز اولی که رودهن مومندیم تا ناهار بخوریم من دیدیم کمند کفشهاش را پاش کرد و کیمیا هم داشت اماده میشد برند با هم تو پارک بازی کنند من هم فکر کردم باهام رفتن ولی یک لحظه بعد از یک ربع دیدم کمند از اون بالای پارک داره پله ها را به سختی با کمک یک آقا طی میکنه بیاد و گریه هم گرده بود و دویدم بغلش کردم اقا گفت دیدم تنهاس و سرگردون و میخواد بیاد پایین ،نمیزاره هم کمکش کنم .
فهمیدم خانوم خودش برای گشتن رفتن و اصلا با کیمیا نبوده و از اون به بعد حواسم را جمعش کرم
فیل بند شمال
تولد عمو بهنام
پارک پاتریک با دوستان کیمیا
اردو به مهریز سمیرم از طرف سلوا
تولد سه سالگی پارسا
خونه عمه بتول
اخر شب تعطیلات با رها در جمیرا
عکس روبروی پل خواجو
باشگاه و تمرینات کیمیا
خونه عمه روز عاشورا
عقد مهرنوش و بعد از تزریق سرم به کمندم
یک روز از تابستون
یک
باغ حیدر میمه
یک عصر تابستمنی و گردش و سینا فیلم هزار پا با دوستان
یک روز عصر میدون نقش جهان با شهاب
یک روز عصر موتور خونه نزدیک گلخانه باباجون
افتاب گرفتن کمند
تولد بابا حسن در باغ