کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 19 روز سن داره

دختر یلدا

بدون عنوان

حدودیکماهی است چیزی ننوشتم ولی تقریبا به اخرهای سفر مسافر کوچولو نزدیک می شدیم روزها خیلی دیر میگذشت و من هم خیلی بیقرار بودم هنوز تصمیم نگرفته بودم که سزارین یا طبیعی . امیر مخالف طبیعی بود و من مخالف سزارین . خیلی میترسیدم دیگه به هوش نیام و نتونم بچه ام را ببینم . نگرانیهای که هر مادر باردار داره ولی با توکل به خدا دلم را اروم میکردم دکترم خیلی اصرا  داشت برای طبیعی برای همین توی هفته اخر معاینه گفت زود تصمیم بگیر می خواهی چه کار کنی ؟ ولی من هنوز سردر گم بودم ...............خدایا خوت هر جور صلاح میدونی جورش کن  .همش همین حرفم بود  تا بالاخره شنبه 28 اذر برای اخرین بار رفتم معاینه دکتر گفت بچه کامل اماده است فقط دو سه روز ...
23 آبان 1389

تولد یک فرشته

    فردا ۲۲ مهر سالگرد ازدواجمونه اما به خاطر نبودن امیر امسال باید تنهایی این روز را برای خودم و دختر ۱۰ماهه ام جشن بگیرم هرسال توی این روز هدیه امیربه من یک شاخه گل مریم بود ولی امسال........................ خیلی دلم براش تنگ شده ..............   نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم مهر 1389ساعت 11:39 توسط مامان و باباش       سلام ، من مامان کیمیا هستم می خواستم تمام خاطرات شیرین دوران بارداری و نوزادی کیمیا را براتون بنوسیم ....................       پنجم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ بود اون روز جمعه بود ومن سر کار نمی   ...
29 آذر 1388

فروردین سال 1396مبارک

خرید گل از گل خونه همدانیان جی    قبل از سال تحویل رفتیم گلخونه همدانیان و  یک عالمه گل خریدیم      امسال  سال اولی بود که کمند عزیزمون سر  سفره هفت  سین  بود و حسابی هم شیطنت کرد ولی دقیقا توی خود  سال تحوسل  تب  داشت    کادو گرفتن کیمیا و کمند از خاله مینا شب  سال تحویل خونه بابا حسن    خونه عمو عباس و کلاه ایلیا  بازی  با یایا حسن  نور پردازی پل خواجو . تونل نور خیابان استانداری  با عمو  بهنام و خاله مینا  رفتیم حسابی خوش گدشت  ...
30 0
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد