بدون عنوان
روزشنبه 26/9/1390 عصر با بابا امیر رفتیم برای خرید تولدت و سفارش کیک تولد و تجهیزا و لوازم مورد نیاز برای برگزاری یک تولد کوچک، و 12 نفری ، تا ان شالله بزرگتر که شدی یک جشن بزرگ و مفصل برات ترتیب میدیم بعدا زدیدن از چندتایی شیرینی فروشی نتونستم تصمیم بگیریم چی سفارش بدیم تا بالاخره خود خاتون یکی پسند کردند و ما هم حرفی نزدیم و بعداز اون هم به فروشگاه رفتیم و موادی که برای تهیه شام نیاز داشتم خرید کردم و کیمیا خاتون هم هر چی خواست برداشت و سبد را پراز خوراکیهای متنوعی کرد و بعداز خرید رفتیم طلا فروشی و برای خاتون بک جفت گوشواره خوشگل برای کادوی تولد خرید کردیم و برگشتیم خونه به خاله مینا تلفن زد براش تعریف کرد که کجا رفته وبعداز اون با عمه مینا آهنگ تولد را گذاشت و شروع به رقصیدن کرد البته عادت داشت روی میز یا جای بلند بایسته و برقصه .
الهی همیشه شادباشی
قربانت مامان و بابا