کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 29 روز سن داره

دختر یلدا

مهمون ناخونده

1391/1/23 14:33
نویسنده : مامان و بابا
394 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com 

دیروز صبح ساعت 11 ، کیمیا با بابا سسن و مامان زهله اومدن دفتر کار م ، بعداز اتمام کارشون کیمیا نمی خواست برگرده خونه و پیش من موند و البته قول داد اجازه بده مامان به کارهاش برسه ....بعداز رفتن مامان و بابام از همکارم خجالت میکشید

niniweblog.com

کمی آرام نشست و کاری نکرد ولی ده دقیقه بعد همکارم مجبور بود برای انجام کاری بره بیرون از شرکت و اونهم از خدا خواسته

niniweblog.com

وقتی رفت باز هم کمی صبر کرد و گفت :

مامان   گاگا  رفت ( آقا رفت )

بهش گفتم : بله

گفت : ببع ( بله ) و چشماش برقی زد و ...

niniweblog.com

 

 اولین درخواست ایشون کیک با شیر بود که براش تهیه کردم  بعداز خوردن کیک وشیر درخواست کردن مهر شرکت را بهش بدم تا با استامپ مهر بزنه وبعد چسب و منگنه و.ماژیک وزونکن و تلفن و ماشین حساب و.............خلاصه تا اومدم به خودم بجنبم دیدم صندلی گذاشته زیر پاش و داره تلاش میکنه پنجره را باز کنه و وقتی یک نگاهی به کف اتاق انداختم

niniweblog.com

همه چی روی زمین بود به اضافه خورده کیک و بیسکویت و....

تا ساعت 2 همین برنامه بود تا اینکه دیدک گرسنه است و خوابش میاد سریع لباس پوشندمش و رفتیم سمت خونه توی  راه توی ماشین خوابش برد

niniweblog.com

ووقتی رسیدیم خونه خواب بود ولی تا شنید ناهار ماهی داریم مثل فشنگ از جا پرید

niniweblog.com

و کمی ناهار خورد و خوابید

عصر قرار بود بریم میدون امام ....

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد