مهمون ناخونده
دیروز صبح ساعت 11 ، کیمیا با بابا سسن و مامان زهله اومدن دفتر کار م ، بعداز اتمام کارشون کیمیا نمی خواست برگرده خونه و پیش من موند و البته قول داد اجازه بده مامان به کارهاش برسه ....بعداز رفتن مامان و بابام از همکارم خجالت میکشید
کمی آرام نشست و کاری نکرد ولی ده دقیقه بعد همکارم مجبور بود برای انجام کاری بره بیرون از شرکت و اونهم از خدا خواسته
وقتی رفت باز هم کمی صبر کرد و گفت :
مامان گاگا رفت ( آقا رفت )
بهش گفتم : بله
گفت : ببع ( بله ) و چشماش برقی زد و ...
اولین درخواست ایشون کیک با شیر بود که براش تهیه کردم بعداز خوردن کیک وشیر درخواست کردن مهر شرکت را بهش بدم تا با استامپ مهر بزنه وبعد چسب و منگنه و.ماژیک وزونکن و تلفن و ماشین حساب و.............خلاصه تا اومدم به خودم بجنبم دیدم صندلی گذاشته زیر پاش و داره تلاش میکنه پنجره را باز کنه و وقتی یک نگاهی به کف اتاق انداختم
همه چی روی زمین بود به اضافه خورده کیک و بیسکویت و....
تا ساعت 2 همین برنامه بود تا اینکه دیدک گرسنه است و خوابش میاد سریع لباس پوشندمش و رفتیم سمت خونه توی راه توی ماشین خوابش برد
ووقتی رسیدیم خونه خواب بود ولی تا شنید ناهار ماهی داریم مثل فشنگ از جا پرید
و کمی ناهار خورد و خوابید
عصر قرار بود بریم میدون امام ....