ولنتاین مبارک
زندگی عشق است افسانه نيست آنکه عشق راآفريد ديوانه نيست
عاشقتونم .....
وقتی میخوابی و نوازشت میکنم و بهت میگم : یه دختر دارم شاه نداری
و تو ادامش میخونی و دوباره چشمات ر ا می بندی و من دست روی موهات میکشم میگم
هستی من ، مستی من ، شور من ، هیجان من و ...
تو یه لبخندی با آرامش از ته دل میزنی یه جوری که چشمات هم میخند و حس میکنم اون موقع تو اوج لذت و آرامشی و چقد رخودم از این لذتت لذت میبرم
ملوسک من
دخمل نازم تازه امسال فهمیده بود ولنتاین به چه معنی هست یعنی براش توضیح دادم و اون موقع داشتم توضیح میدادم توی فروشگاه سیتی سنتر بودیم و اصا حواسم نبود و اخرین کلمه توضیحات من که تموم شد
گفت : مامان مژگان گوشت را بیار
گفتم کاری داری
گفت : شما بیا جلو
سرم را خم کردم ببینم چی میخواد بگه
کفت: مگه امشب شب ولنتاین نیست
گفتم : چرا
گفت: مگه تو منا دوست نداری
گفت: تموم زندگیم هستی
گفت: کادو چی خریدی برام
من خنده برلبم خشکید گفتم آوردمت تا هرچی میخوای بخری
و ایشون یه دونه رژ گیاهی و یه کتاب کاردستی برای خودش برداشت
ولی فراد صرش هم که با عمه مینا و زن عمو رفتیم برای خرید لحاف برای عمه مینا باز هم گفتی :
مامان امروز هم ولنتاین و تو باید برام خرید کنی
گفتم : نه مامان تموم شد
گفتی : من نمیدونم امروز هم ولنتاین هست و دل من خوراکی میخواد
و بازهم با شیرین زبونیهات و زبون ریختنهات بالاخره پیروز شد یو بستنی و ذرت خریدی
آخه مریض هم بودی و دلم نیومد بیشتر ازاین زبون بریزی
قربون شیرین زبونیهات
عشق من