فوت مادربزرگ بابا امیر 🖤🖤🖤❤️
فوت مادربزرگ بابا امیر شب دوازدهم فروردین سال 1389. مادربزرگ بابا امیر به دیدار خدا رفت.... بنده خدا چندین ماه بود که مریض،بود و در بستر مریضی بسر میبرد واقعا خانوم خیلی خوبی بود، دلمون براش تنگ میشه.... 🖤 ️🖤 ️🖤 تو مراسمش عمه مینا به خاطر فوت پدر شوهرش از فنلاند اومده بود و عمو ابی هم با آوینا از کانادا اومده بودن پارسا و کمند حسابی تو این مراسم بازیگوشی میکردند و سوالشون این بود که چراااا ننه را زیر سنگها گذاشتن کمند گفت شاید ناخن. خورده.... پارسا تایید کرد ...
سومین سال شکفتنت مبارک عزیزکم ......
و امروز دوباره متولد می شوی و شمع ها ، که سهم توست از زندگی و ستاره هائی که به میهمانی آمده اند و شکوفه هائی که دوباره خواهند شکفت و عطری که نصیب پروانه هاست و تو سهم من از تمام زندگی تولدت مبارک دختر نازم ...
جشن تولد 😍😍😍
جشن تولد توی باشگاه هاکی جشن تولد با دوستان جشن یلدا و تولد......
یک روز زمستانی زیبا 😍
دوست بابا امیر، اقا امین با خاله سرور برای دوسه روز اومدن خونمون از شمال...... ناژون. شهربازی سیتی سنتر و رستوران و قایق سواری.... حسابی خدارا شکر خوش گذشت ...
ولنتاین ما و دخترها 🥰
امسال ولنتاین را برای دخترهایگلم جشن گرفتیم دو تا عشق.... که خدا امانت داده.... دو تا فرشته ناز و سالم دو تا نتیجه عشق..... خدا حفظشون کنه ...
یک روز تعطیلی 97
✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ شهربازی و خرید 28 دی 97...